-
۰۹ مهر ۹۸ ، ۲۳:۵۸ نکته ها و قصه ها ۰ نظر
داستان درباره کوهنوردی ست که می خواست بلندترین قله را فتح کند. بالاخره بعد از سالها آماده سازی خود، ماجراجو یی اش را آغاز کرد. اما از آنجایی که آوازه فتح قله را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت به تنهایی از قله بالا برود.
او شروع به بالا رفتن از قله کرد، اما دیر وقت بود و به جای چادر زدن همچنان به بالا رفتن ادامه داد، تا اینکه هوا تاریک تاریک شد.
سیاهی شب بر کوهها سایه افکنده بود و کوهنورد قادر به دیدن چیزی نبود. همه جا تاریک بود .ماه و ستاره ها پشت ابر گم شده بودند و او هیچ چیز نمی دید.
در حال بالا رفتن بود، فقط چند قدمی با قله فاصله داشت که پایش لغزید و با شتاب تندی به پایین پرتاب شد. در حال سقوط فقط نقطه های سیاهی می دید و به طرز وحشتناکی حس می کرد جاذبه زمین او را در خود فرو می برد.
همچنان در حال سقوط بود ... و در آن لحظات پر از وحشت تمامی وقایع خوب و بد زندگی به ذهن او هجوم می آورند.
ناگهان درست در لحظه ای که مرگ خود را نزدیک می دید حس کرد طنابی که به دور کمرش بسته شده، او را به شدت می کشد. میان آسمان و زمین معلق بود ... فقط طناب بود که او را نگه داشته بود و در آن سکوت هیچ راه دیگری نداشت جز اینکه فریاد بزند : خدایا کمکم کن ...
ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد از من چه می خواهی؟
ـ خدایا نجاتم بده.
آیا یقین داری که می توانم تو را نجات دهم ؟
ـ بله باور دارم که می توانی.
پس طنابی را به کمرت بسته شده قطع کن ...
لحظه ای در سکوت سپری شد و کوهنورد تصمیم گرفت با تمام توان اش طناب را بچسبد.
فردای آن روز گروه نجات گزارش دادند که جسد یخ زده کوهنوردی پیدا شده ... در حالی که از طنابی آویزان بوده و دستهایش طناب را محکم چسبیده بودند، فقط چند قدم بالاتر از سطح زمین ...
و شما چطور ؟ چقدر طنابتان را محکم چسبیده اید ؟ آیا میتوانید رهایش کنید ؟
-
۰۹ مهر ۹۸ ، ۲۳:۵۵ نکته ها و قصه ها ۰ نظر
پیرمردی پسر جوانی داشت که بسیار گناه می کرد. برای آنکه او را متوجه گناهان خود کند، روزی به او گفت: به ازای هر گناهی که انجام می دهد میخی بر تخته ای بکوب.
روزها گذشت و پسر فرمان پدر را اجابت می کرد تا اینکه روزی رسید که جایی برای کوبیدن میخ بر روی تخته وجود نداشت. پسر به خود آمد و پریشان به سوی پدر رفت. پدر به او گفت: اینبار به ازای هر کار نیکی که می کنی یک میخ از آن تخته جدا کن.
پس از گذشت ماهها یک روز پسر خوشحال به سمت پدر رفت در حالی که آن تخته چوب خالی از میخ شده بود. پدر تخته را به پسر نشان داد و گفت: روح آدمی مثل این تخته چوب می باشد تو همه میخها را در آوردی ولی اثر آنها بر روی تخته چوب باقیست. گناهان هم همان کاری را با روح می کنند که این میخ ها با تخته کردن.
-
۰۹ مهر ۹۸ ، ۲۳:۵۲ نکته ها و قصه ها ۱ نظر
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.
شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد.
ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد.
آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد.
پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما جثه اش ضعیف و بالهایش چروکیده بودند.
آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد.
او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و از جثه او محافظت کند.
اما چنین نشد.
پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست با بالهایش پرواز کند.
آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد.
گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم.
اگر خداوند مقرر میکرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج میشدیم، به اندازه کافی قوی نمیشدیم و هر گز نمی توانستیم پرواز کنیم. -
۰۸ مهر ۹۸ ، ۲۲:۴۵ بزرگان ایران دیروز ۰ نظر
ابوبکر زکریای رازی : ( مرگ در 924- 923 م / 312 - 311 ه ) فیزیک دان ، شیمی دان و پزشک و مهندس و فیلسوف - کاشف الکل . پزشک نامدار و دانشمند ایرانی که در شهر ری در نزدیک تهران به دنیا آمد.در جوانی سفری به بغداد داشت که در آنجا علم کیمیا را آموخت و به واسطه آسیبی که به چشمانش وارد شد به فرا گرفتن علم طب پرداخت و در این علم آنچنان پیشرفت کرد که اداره بیمارستان بغداد را به او سپردند همچنین زمانی که به ری بازگشت از طرف منصور بن اسحق حاکم ری سرپرست بیمارستان ری شد.از مهمترین آثار او در طب کتاب(الحاوی)است که یکی از کتاب های اصلی درز زمینه طب به شمار می رفته این کتاب را رازی در ابتدا بصورت پراکنده گردآوردی کرده بود که پس از مرگ وی به دستور ابن عمید کتاب را از یادداشتها استنساخ نمودند.از آثار طبی دیگرش میتوان به کتاب (الطب الملوکی)و کتاب(طب منصوری)نام برد.کتاب طب منصوری به نام منصوربن اسحق تالیف شده است.یکی دیگر از آثار او کتاب(من لا یحضره الطبیب)است که شامل دستورهای ساده در زمینه طب میباشد.زساله های طبی دیگری که در زمینه بعضی از امراض نوشته و معروفترین آنها عبارتند از:کتاب الجدری و الحصبه می باشد که کتاب الحصبه یکی از بهترین رساله های طبی در زمان قدیم بوده که اروپائیان همواره آن را تحسین می کرده اند.راز ی در علم کیمیا تبحری به سزا داشته است از کارهای مهم او کشف جوهرگوگرد و الکل می باشد.وی کتاب الاکسیر را در زمینه کیمیا نوشته است.رازی اولین کسی است که تمام اشیاء عالم را به سه گروه و جامدات و نباتات و حیوانات طبقه بندی کرده است.رازی در الاهیات و ماوراء طبیعه آثاری از خود بر جا گذاشته است.رازی در زمینه طب فقط به جنبه علمی آن اکتفا نمی کرد بلکه به عمل و آزمایش نیز دست می زد وی در سالهای آخر عمر به دلیل کار زیاد به بیماری چشم مبتلا شد. برای معالجه نزد چشم پزشک رفت اما چشم پزشک برای درمان او پول زیادی طلب کرد و خطاب به رازی گفت:من پیش از تو کیمیا را یافته ام و آن همان پزشک است.وی در سال ۳۱۳(ه.ق)در حلی که بعلت کار مداوم بینایی خود را از داده بود در شهر ری وفات یافت
-
۰۸ مهر ۹۸ ، ۲۲:۳۱ بزرگان ایران دیروز ۰ نظر
پدر جغرافیای نوین و دانش تجربی (آزمایش)
ابوریحان بیرونی خوارزمی نابغهی بزرگ ایرانی ، همان کسی است که سدهها پیش، پدران اروپاییان به هنگامهی نوزایی(رنسانس)، او را به انگیزهی بهرهمندی از نگرشهای دانشیاش گرامی داشته اند.
این شگفت ترین مرد روزگاران، به گونهی چشمگیری بر تمامی دانشهای دانشگاهی روزگار ما همچو: تاریخ، ادبیات، فلسفه، طبیعیات، ریاضیات، هندسه و ستاره شناسی چیرگی داشته است.
«بیرونی بزرگترین نابغهای است که تاریخ نشان داده است.» (ادوارد زاخاو- Edvard saxchau)
1- از هم میهنان بیرونی چه کسی او را می شناسد؟!
ابوریحان محمد پوراحمد بیرونی خوارزمی (362-440ه) نابغهی بزرگ «ایرانی» و نه عرب!، همان کسی است که سدهها پیش، پدران اروپاییان به هنگامهی نوزایی(رنسانس)، او را به انگیزهی بهرهمندی از نگرشهای دانشیاش: «استاد بیرونی» = «maitr ALbiron» می خواندند. و دیدگاههایش را رای پایانی هر گفتگو کارشناسی در اروپا به شمار می بردند. و سالها پیش از آن که ما در این جستار به شناسایی او برای فرزندان امروزیش بپردازیم، تمامی پژوهشهایش را با اشتهایی سرشار می بلعیدند؛ و پس از پشت سرگذاشتن دادگاههای کلیسیای (انکیزیسیون)، اندیشههایش را دوای توشهی بی خردی و یکسونگری (تعصب) می ساختند!
او که در شهر «بیرون» (از بخشهای خوارزم) دیده به دیدار گشوده بود، شاگردی و پژوهش را در خوارزم به انجام رساند و به گفتهی نامهی دانشوران: در تمام مدت تحصیل و تعلیم، نه زبانش از بیان فراغت یافت و نه دستش از قلم. ابوریحان از آموزشدیدگان راستین آموزههای ابونصر پور علی پور عراق ریاضی دان نامبردار زمان خود بود. و پس از چندی به دربار شمس المعالی قابوس پور وشمگیر رفته و در نزد او جایگاه ویژهای یافت و نگارش: «آثارالباقیه» را که بسیار از آن خواهیم گفت به نام او (به سال 391) ساخت.
گفتهاند سالی نیز به همراه محمود غزنوی به دیار هندوستان شد.
نگارنده، دربارهی سفر فرزانهی پژوهندهی خوارزمی به هندوستان گمانی ندارم، اما این که در ملازمت محمود نادان ترک نژاد بسر می برده، سخت بیمناکم.
درهرروی، بیگمانیم که سرگذشت و پژوهشهای شگفت ابوریحان در میان هندوکان و بررسی جهانبینیهای ایشان و آموختن و بررسی سنسکویت، سبب نگارش شاهکاری شگفت آور به نام «تحقیق مااللهند» می گردد؛ که از چگونگی آن نیز خواهیم گفت.
در سرتاسر سرگذشت زندگی ابوریحان بیرونی سخن از پژوهش و سفرو آزمایش است و سخن از چگونگی پژوهش و آزمایشهای او ورخنهی شگفت انگیزش بر دانش امروز بیشتر از روایت همیشگی فراز و نشیب زندگانی او، شایستهی ارزشی امروزی است.
تردید نکنید!، بیرونی مرد امروز است، نه مرد دوران محمودی.
2- دیدگاههای ابوریحان بیرونی :
این شگفت ترین مرد روزگاران، به گونهی چشمگیری بر تمامی دانشهای دانشگاهی روزگار ما همچو: تاریخ، ادبیات، فلسفه، طبیعیات، ریاضیات، هندسه و ستاره شناسی چیرگی داشته است.
«وی معتقد بوده است که همراه با هر گونه استدلال علمی، آزمونی نیز بایستی انجام شود تا درستی یا نادرستی نقل قولها و برداشتها و استدلالها معلوم گردد به کار گرفتن روشهای تجربی در علوم که از نوآوریهای ابوریحان بیرونی است، چندین سده بعد در اروپا توسط دانشمندان دیگری چون بیکن و دِکارت پیشنهاد شد و شالودهی روش علمی امروزی را تشکیل داد.
ابوریحان بیرونی صاحب متجاوز از 113 کتاب و مقاله است که در زمینههای علم هیئت، نجوم، فیزیک، دستگاههای علمی، گاه شماری، ادبیات و مذهب و غیره نوشته است.»(1)
بیرونی در پژوهشی بسیار ارزشمند با نام «لمعات» (در علم مناظر) در زمینهی دانش نورشناسی (Optic)، به ویژه ساختار نور، بررسیهای بسیار گرانسنگی را بر دوش دارد.
ابوریحان در چگونگی دیدن اجسام به وسیلهی چشم، برابر با نگرهی ابن هیثم است که: پرتو نور از جسم دیده شده(مرئی) به چشم باز می گردد. و نکتهی شگفت انگیز این که در این بررسی بیرونی سرعت نور را پیش از شتاب آوا(صدا) دانسته که دانش غربی چند سده پس از ابوریحان بدان دست یافت.
او گونهی بالارفتن آبها را از فوارهها و چشمهها بیان کرده و روشن کرده است که چگونه چشمهها جوشان میشوند و چگونه می توان آبها را از ژرفای چاهها و چشمهها به قلاع و منارها جریان داد.
او برابری و ترازمندی خط روی دریاها و آبهای زیرزمینی را با اندازهی روی زمین در کانونهای گوناگون بررسی کرده است.
او اندازهی روی زمین رابه دست آورده و در بخش پایانی کتاب «اسطرلابات» معادلههایی برای اندازه گیری نیمکرهی زمین آورده که دانشمندان غربی این معادلهها را به نام او نوشتهاند.
او ماه و سال و روزهای هفتگانه را در میان اقوام و تمدنهای گوناگون بیان کرده و تاریخ بسیاری از کشورها را گزارش داده و درازای سرزمینهای گوناگون را از روز کسوف ماه و دیدن آن در سرزمینهای دیگر به دست آورده است.
او نخستین کسی است که همانند دانش امروزی، جغرافیا را بررسی کرده و تجربه و بررسی را در این رشته پذیرفته و اساس علم طبیعی را بر پایهی ریاضی استوار ساخته است.
«بیرونی در زمینهی نقشه برداری نیز روشهای ابداعی خاصی داشته که بر اساس تلفیق دانشهای ریاضی و هندسه استوار بوده است. عرض جغرافیایی شهر بلخ که توسط بیرونی اندازه گیری شده برابر 41/36 درجه است که با سنجش امروزی (45/36 درجه) نزدیکی شگفتی دارد. پیش از وی، خوارزمی این عرض جغرافیایی را برابر 40/38 درجه تعیین نموده بوده است. بیرونی اندازه نصف النهار زمین را برابر 4/11062 کیلومتر تعیین نموده که آن نیز با توجه به مقدار دقیق امروزی (0/11110 کیلومتر) دارای دقت فوق العادهای است. روش ابداعی بیرونی در مساحی مبتنی بر تعیین و اندازه گیری زاویه انحطاط افق است. غربیان پیش از آن به این شیوه برخورد کنند ابداع این روش را به شخصی به نام رایت در قرن هفدهم میلادی نسبت می دادهاند.»(2)
هزار سال پس از بیرونی:«انیشتین معتقد است که جسم از ذرات بسیار ریزی تشکیل شده است و نام آن ذرات را «فوتون» نهاد. و ابوریحان عیناً همین نظر را داده است و نام آن ذرات را «اجزاء لطیفه» نهاده است.»(3)
در همین روند استاد عبدالحمید نیرنوری می نویسد: «ابوریحان به آزادی هر چه تمامتر دربارهی امکان گردش زمین به دور خورشید صحبت می کرد و در پاسخ آنهایی که زمین را ساکن می دانستند و استدلال می کردند....، میگفت: کسانی که زمین را متحرک و خورشید را ساکن فرض می کنند، گویند علت این که اشیایی که در سطح زمین است به فضا پرتاب نمی شود این است که قوهای در مرکز زمین است که اشیا را به سوی خود جذب و در حین حرکت زمین مانع پرتاب اشیا به فضا می شود... و این گفته مربوط به صدها سال پیش از نیوتون و داستان ساختگی افتادن سیب از درخت و کشف قوهی جاذبه توسط او با همین افتادن سیب از درخت است و چنان که دیده می شود قرنها پیش از کوپرنیک و گالیله موضوع گردش زمین به دور خورشید به آزادی و بدون هیچگونه مخالفتی از طرف روحانیون اسلامی مورد فحص و بحث قرار می گرفت.»(4)
ابوریحان ویرایشهایی در گاهشماری انجام داد که از ویرایشهای پاپ گریگوری که شش سده پس از او انجام گرفت درست تر و برتر است. او به گردش، نیروی گرایش، و گرد بودن زمین و گردندگی آن به دور کانون خود، و گردش سالانه دور خورشید که شش سده پس از آن کپرنیک، کپلر و نیوتون به آن پی بردند، پرداخته است.
قانون وزن ویژه و وزن ویژهی 18 گونه از سنگهای گرانبها را در فیزیک نمایان و جدولی در این باره ساخته است. همچنان که او فرهنگ نامهای بزرگ نیز در هیئت و ستاره شناسی و ریاضی دارد که همواره دانش اروپایی از آن بهرهمند بوده است.
این شگفت ترین نابغهی روزگاران روش سنجش و شمارشِ نتیجهی جمع تصاعدی هندسی را پیدا کرد، روش کار چاه آرتزین(چاههای آبفشان – فوراه) را به نیکی بررسی کرد. شعاع دایرهی زمین را اندازه گرفت، و شیب مدار خورشید را در برابر سطح استوا با نبود ابزارهای امروزی، 23 درجه و 35 دقیقه اندازه گیری کرده و امروزه 23 درجه و 27 دقیقه اندازه گیری می شود!
و به همین انگیزهها او را مرد امروز می نامیم.
3-نگاهی به برخی از نوشتارهای ابوریحان:
- آثار الباقیه عن القرون خالیه:
که با ترجمهی انگلیسی: chronology of Arcient Nations در اروپا منتشر شده، از بزرگترین شاهکارهای تاریخنویسی جهانی است که همچنین در بخشی از آن به بررسی ریشهها و روش «تسطیح کره»(stereoyraphic projection) نیز پرداخته ودرآن راه پاسخ مبتکرانه و تازهای را برای نگاشتن نقشههای جغرافیایی به دست میدهد. و برابر با نگارش او آشکار می شود که بی گمان این ابوریحان بوده که نقشهی «مرکاتور» (Gerard kremer mercator) را که پایهی آن تسطیح استوانی است، نخستین بار ساخته است.
و اگر همهی کوششهای بیرونی را در این دفتر همچون کاوش در تاریخ وسرگذشت و گاهشماریهای سرزمینهای باستانی و.... را کنار گذاریم، تنها همین کار بزرگ، برجستگی اندیشه و دانش او را در بسترهی دانش امروز نشان می دهد.
آثارالباقیه در 1887م به وسیلهی ادوارد زاخائو در لندن منتشر شد.
- تحقیق ماللهند من مقبوله مقولة فی العقل اومرذولة:
که به راستی نماد پیشرفت شگفت انگیز دانش زمین شناسی در میان دانشمندان مسلمان در روند سفرهای گوناگون آنان به گوشه گوشهی جهان و شناسایی سرزمینهای گوناگون به شمار می رود و نتیجهی کوشش ابوریحان پیرامون نگرشهای ریاضی و ستاره شناسی هندی و اندیشهها و جهان بینیهای هندوکان و ویژه گیهای جغرافیایی و زمین شناخت این سرزمین است.
نگرش میسیو رینود(m.Reinaud) در 1839م. به این کتاب بر اساس نسخهی خطی بود که به سال 1816 م در آرشیو ملی پاریس شماره خورده بود.
او در6-1844 در روزنامهی آسیایی، جستارهایی با نام: نامههای منتشر نشدهی جغرافیایی و تاریخی و علمی به عربی و فارسی دربارهی هند، منتشر کرده در 1849 آنها را به گونهی یک گفتار جداگانه چاپ کرد. این گفتار دارندهی بخشهای 18، 40و 41 از «تحقیق ماللهند» است.
ژول مول در 1860 به انجمن آسیایی پاریس پیشنهاد کرد که نشر و ویرایش «ماللهند» رابه چندین تن واگذار کنند.
الکساندر فونهامبلت (Alexander von Hambolot) در آلمان نخستین کسی است که فهرستی از دانشهای تجربی و زیست شناخت و گفتارهای وابسته به آن را با نام «cosmos»(= هماهنگی، نظم) در 1847 به نگارش درآورد و در آن دیدگاه همه کارشناسان و دانشمندان را به تحقیق ماللهند گرایش داد.
و بی گمان به وسیلهی این کوشش ابوریحان بود که مغرب زمین به شناخت هندوستان رسید.
چنان که بر نگرهی ویلیام دورانت :
«کتاب تاریخ الهند بیرونی یکی از بزرگترین پژوهشهای علمی ادبیات قرون وسطی می باشد.»(5)
- القانون المسعودی فی الهیئته و النجوم:
یک دانشنامهی ستاره شناسی، جغرافیا، هیئت، و ریاضی در یازده بخش که بهترین گواه پیشرفت علمی دانشمندان ستاره شمار مسلمان به شمار می رود و بیرونی در آن کوشیده تا جنبش پیچیدهی سیارهها را بررسی کند.
«بیرونی در کتاب القانون المسعودی به ابتکارهای شگفتی در دانش مثلثات دست زده و معادلهای (فرمول) برای بسط سینوس یک زاویه به دست آورده که هرگاه به علایم جدید نمایش دهیم ملاحظه خواهیم کرد که فرمول بیرونی نزدیکی زیادی به معادلهی نیوتون دارد و جدایی آن دو بسیار کم است.»(6)
بیرونی در «القانون المسعودی» در هماهنگی اندازههای جغرافیایی (Geographilal coordinates) هرگونه بی گمانی و یقین و پیروی و تقلید را کنار زده و تنها بر پایهی آزمایش و پژوهش و تجربه استوار گشته است. به همین انگیزه جدولهای ساخته شده بسیار شایستهی نگرشاند و به همین سبب نیز زکیولید طوفقان (پژوهشگر ترک) بخش جدولها را جداگانه به پیوست بخشهایی از چند نامهی دیگر بیرونی منتشر ساخت. وپس از آن دکتر جورج سارتون در نشریهی «Isis» (4-1943، ش 34) آن را از نگاه علمی سنجید.
القانون المسعودی در 1929 م به وسیلهی دانشگاه اسلامی علیکره (هند) به انگلیسی ترجمه شد که سبب پژوهشهایی در این باره از سوی کارل شوی گشت.
از این کتاب دو نسخهی خطی (در کتابخانهی برلین و گنجینهی بریتانیا) در دست است. ماکس کراوزه
(max Krause) خاورشناس آلمانی با برابری هفت نسخهی قدیمی تر از نسخهی آکسفورد آن را ویرایش و منتشر کرد و همان نسخه به کوشش شادروان مولانا ابولکلام آزاد (وزیر فرهنگ هند) در 6- 1954 در سه دفتر در حیدرآباد (دکن) منتشر شد.
- تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن:
دربارهی جغرافیا در رشتهی ریاضی بررسیهایی شده و در آن به پژوهشهایی همچو اندازه گیری شعاع زمین و ویژه گیهای اندازههای جغرافیایی سرزمینها و... پرداخته است.
بنابراین برخی بر این نگرهاند که او را می باید بنیانگذار دانش «ژئودزی» (Geodesie) بدانیم.
این پژوهش به وسیلهی جمیل علی به انگلیسی ترجمه و از سوی دانشگاه امریکایی بیروت در 1968 منتشر شده است.
- کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم:
بیرونی دربارهی ستاره شناسی و اخترماری به سال 420 هجری در غزنین این پژوهش را به خواهش دختر حسین خوارزمی انجام داد که به راستی درآمدی شگفت بر دانش ستاره شماری است. و در آن چهار دانش کلیدی در نجوم: هندسه، ریاضی، هیئت و احکام (و یک فن کوچک: استرلاب) را به گونهی بسیار ستایش برانگیز بررسی کرده است. و نگرشهایی همچو: فراز و فرود خورشید، چگونگی شب و روز، سپیده و شفق، ساعتها، اندازهی میانهی روز، منطقه البروج، انداز -
۰۸ مهر ۹۸ ، ۲۲:۲۶ بزرگان ایران دیروز ۰ نظر
حکیم عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری ، فیلسوف ، منجم ، ریاضی دان و شاعر ایرانی ، در قرن پنجم تا اوایل قرن ششم هجری می زیست . نظامی عروضی وفات او را ۱۴ سال پیش از سال ۵۳۰ می داند پس تا حوالی سالهای ۵۱۶ و ۵۱۷ می زیسته است . شوربختانه از زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست . او در زمان ملکشاه و آلب ارسلان سلجوقی زندگی می کرد و می گویند در دوران طفولیت با نظام الملک و حسن صباح هم درس بود . ولی مورخان این قول را معجول دانسته و آن را قبول ندارند و قدر مسلم این است که او اهل سیاست نبود و مانند اغلب فلاسفه در حال انزوا می زیست و تراژدی غم انگیز زندگی را از بیرون گود تماشا می کرد .
بیشتر خیام را به عنوان منجم و فلسوف در جهان می شناسند . القفطی در باره او می نویسد : او به تدریس فلسفه یونان می پرداخت و در حکمت و نجوم بی مانند بود . زکریا بن محمد قزوینی در باره منجم بودن او می نویسد : عمر خیام در عصر ملکشاه می زیست و این سلطان اموال فراوانی به وی داد تا آلات رصد و کواکب را خریداری کند ولی به زودی سلطان به رحمت ایزدی پیوست و این مهم انجام نیافت . شهروزی در مورد قدرت حافظه ی خیام می گوید : وی کتابی را در اصفهان ۷ بار مرور کرد و چون به نیشابور بازگشت از بر خواند و وقتی مقایسه کردند بین گفته ی او متن کتاب تفاوتی در میان نبود . شایستگی وی در نجوم به حدی بود که وقتی ملکشاه خواست تقویم را تصیح کند او یکی از ۸ مصصح بود و نتیجه ی این اصلاح تاریخ جلالی است . به علاوه خیام یک جدول نجومی به نام زیج ملکشاهی تصنیف کرد بعدها شهرت بسیاری یافت و مورد استفاده دانشمندان قرار گرفت . او هچنین مسائل بسیاری در ریاضی مطرح کرد که یکی از معروفترین آنها در پایان جستار به زبان ساده ی امروزی نقل خواهد شد .
قدیمی ترین کتابی که از خیام نامی به میان می آورد ،((چهارمقاله)) تالیف نظامی عروضی است که خیام را در ردیف منجمان می شمارد . در (( تاریخ بیهقی )) و (( تتمه صوان الحکمه )) نگارش ابولحسن بیهقی در سنه ی ۵۶۲ تالیف شده نیز از خیام سخن رفته است . از این اثر معلوم می شود که خیام علاوه بر ریاضیات و نجوم و طب در لغت و فقه و تاریخ نیز دست داشته است .
گویا ترانه های خیام در زمان حیاتش به واسطه ی تعصب مردم مخفی بودن و تنها یک دسته از دوستان همرنگش از ترانه های او باخبر بوده اند .
نخستین کتابی که در آن از خیام شاعر سخن گفته می شود ، (( خریده القصر)) تالیف عمادالدین کاتب اصفهانی به زبان عربی است که سال ۵۷۲ هجری یعنی ۵۰ سال پس از مرگ او نوشته شده است .
کتاب دیگری که خیام را تحت عنوان شاعر مطالعه کرده است (( مرصادالعباد )) تالیف نجم الدین رازی است که در سنه ی ۶۲۰-۶۲۱ تالیف شده و نویسنده از دید صوفی و متعصب خویش خیام را نیش زبان و دشنام خود آسوده نگذارده است . در این کتاب گفته شده : ( ... که ثمره ی نظر ایمانست و ثمره ی قدم عرفان . فلسفی و دهری و طبایعی از این دو مقام محرومند و سرگشته و گم گشته اند . یکی از فضلا که به نزد نابینایان به فضل و حکمت و کیاست معروف و مشهور است و آن عمر خیام است ، از غایت حیرت و ضلالت این بیت را می گوید :
در دایره ای کامدن و رفتن ماست
آن را نه بدایت ، نه نهایت پیداست
کس می نزد دمی در ین عالم راست
کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست )
قضاوت این شخص در شناسانیدن اندیشه های خیام نقش به سزایی دارد چرا که از نظر زمانی نیز نزدیک به خیام است .
دوران عمر خیام دوران پر آشوبی بود . استبداد حکومت سلاجقه و نا بسامانی اوضاع اجتماعی ، عده ای را وادار به کناره گیری از دستگاه قدرت سلجوقی کرده بود و برخی هم مانند حسن صباح انقلابی و شورشی بودند . عده ای هم مانند امام محمد غزالی وجدان خویش را فروخته و در خدمت سلاجقه بود ولی در میان اشخاص مشهور آن زمان خیام گوشه گیر و منزوی بود .او در عمر خویش هرگز ازدواج نکرد و در کمال قناعت زندگی می کرد می گویند درآمد سالیانه او ۱۲۰۰ مثقال طلا بود . او همواره به تحقیق و تفحص مشغول بود . بیهقی می گوید در دوران طفولیت در مجلس درس او حاضر می شده :( دستور ، فلسوف و حجه الحق نامیده می شده ! پدران او همه نیشابوری بوده اند . در علوم و حکمت تالی ابوعلی بود و شخصا آدمی بود خشک ، بدخلق و کم حوصله . ) او هچنین مردی قانع ، شجاع ، منیع الطبع و راستگو بوده و بر خلاف بسیاری از شاعران قلم خود را به تملق آلوده نکرده است . او تزویر ، ریاکاری و دروغ به شدت بیزار است و سرشت آزاده اش در سراسر اشعارش به آن خرده گرفته است :
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر روز به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
اما تو چنانچه می نمایی هستی؟
یکی از بارزترین خصوصیت خیام نیش زبان و مزاح اوست یکی از روایات در مورد مزاح او این است که :
در نیشابور مدرسه ای قدیمی بود که به تعمیر آن می پرداختند و الاغان برای آنجا آجر می آوردند . روزی خیام با شاگردانش در مدرسه بود و الاغی از وارد شدن خودداری می کرد . حکیم که این منظره را دید تبسمی کرد و فرمود :
ای رفته و باز آمده بلهم گشته
نامت ز میان مردمان گم گشته
ناخن همه جمع آمده سم گشته
ریشت ز عقب در آمده دم گشته
و الاغ ناگهان داخل شد . وقتی دلیلش را پرسیدند گفت روح یکی از مدرسان سابق این مدرسه در الاغ حلول کرده و از آن جهت وارد نمی شد که مبادا همکارانش او را باز شناسند . ولی چون ملتفت شد او را شناخته اند ناچار شد وارد شود .
آثار خیام :
۱/رساله فی الاحتیال بمعرفه مقدار الذهب و الفضه فی جسم مرکب منها (درباره شناختن مقدار زر و سیم موجود در جسمی که مرکب از طلا و نقره است . )
۲/ رساله فی الجبر و المقابله (به زبان عربیست و در زمان خود از بزرگترین کتابهای ریاضی بوده است .)
۳/رساله فی شرح ما الشکل من مصادرات کتاب اقلیدس (درباره ی هندسه اقلیدسی )
۴/در طبیعیات
۵/لوازم الامکنه (در مورد تغییرات آب و هوا و فصول در شهرهای مختلف )
۶/روضه القلوب( بهترین کتاب فلسفی برای شناختن فلسفه خیام است .)
۷/نوروز نامه (یکی از معتبرترین کتابها در مورد آداب روسوم ایرانی )
۸/رباعیات خیام
۹/زیج ملکشاهی
و همچنین خیام دو بیتی هایی نیز به زبان عربی دارد .
-
۰۷ مهر ۹۸ ، ۰۵:۵۰ نکته ها و قصه ها ۰ نظر
یکی از اشتباهات مدیران این است که قاطعیت را با یکدنگی اشتباه میگیرند و بر اشتباههای خودشان تا سر حد مرگ سازمان پافشاری میکنند. این داستان نمونهی خوبی برای تغییرهای بهنگام است:
روزی مرد کوری روی پلههای ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد:
من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامهنگار خلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت، فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن روز روزنامهنگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای گامهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید، که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامهنگار جواب داد: چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچگاه ندانست که او چه نوشته است. ولی روی تابلوی او خوانده میشد:
امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !
وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید، استراتژی خود را تغییر بدهید. خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است .... -
۰۷ مهر ۹۸ ، ۰۵:۴۶ نکته ها و قصه ها ۰ نظر
در زمانهای گذشته، پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد.
بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند، بسیاری هم غرولند می کردند که این چه شهری است که نظم ندارد. حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ... با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت.
نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود، نزدیک سنگ شد. بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری نهاد. ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود، کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد که در آن نوشته شده بود:
" هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد."
منبع: سایت کلوب
-
۰۵ مهر ۹۸ ، ۲۳:۲۹ نکته ها و قصه ها ۰ نظر
روزی مردی در زیر درخت گردویی نشسته بود و با خود فکر میکرد چرا خداوند گردویی به این کوچکی را بر درختی به این عظمت وخربزه را بر بوته ای به آن کوچکی می رویاند که ناگهان گردویی از بالا بر سرش سقوط کرد.
مرد از درد به خود پیچید و گفت خدایا بنازم حکمتت را چرا که اگر به جای آن گردو خربزه ای بر آن درخت می بود اکنون از این تن ناچیز چیزی بر جای نمانده بود! -
۰۵ مهر ۹۸ ، ۲۳:۲۴ نکته ها و قصه ها ۰ نظر
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود باسرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخوردکرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت و اورا سرزنش کرد. پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.
پسرک گفت:"اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبورمی کند. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم. برای اینکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم."
مرد بسیار متاثر شد و از پسر عذر خواهی کرد. او پسرک را بلند کرد و روی صندلی نشاند و سوار اتومبیل گرانقیمتش شد و به راهش ادامه داد.
در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنیم که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه ما پاره آجر به طرفمان پرتاب کنند !خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند. اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجر به سمت ما پرتاب کند. این انتخاب خودمان است که گوش کنیم یا نه !
درباره من
طبقه بندی موضوعی
- بزرگان ایران امروز (۱۲)
- بزرگان امروزجهان (۵)
- بزرگان ایران دیروز (۴)
- شرکتهای بزرگ دنیا (۴)
- نکته ها و قصه ها (۳۸)
- پیروزی و امید (۳)
- شرکتهای بزرگ ایران (۷)
- داستان عارفان دیروز و امروز (۳)
- موزه های خاص ایران (۶)
- خیرین بزرگ ایرانی (۱)
آخرين عناوين
آرشيو
- آبان ۱۳۹۸ (۲)
- مهر ۱۳۹۸ (۶۲)
- شهریور ۱۳۹۸ (۲۲)