۷ مطلب با موضوع «شرکتهای بزرگ ایران» ثبت شده است
-
۲۶ مهر ۹۸ ، ۰۱:۱۱ شرکتهای بزرگ ایران ۰ نظر
دکتر علی اصغرجهانگیری متولد اسفندماه سال 1325 در روستای کندلوس از توابع کجور است.وی پس از اتمام دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در ایران راهی آمریکا میشود و در ایالت تگزاس در رشته حفاری چاه نفت ادامه تحصیل میدهد . پس از تحصیل به ایران بازمیگردد و به دلیل پذیرفتهشدن در بورس سازمانملل متحد در دانشکده وین در رشته پلمیر و الیاف مصنوعی تحصیل خود را آغاز میکند.
دکتر جهانگیری زمانی که به ایران بازمیگردد در کارخانجات سیمان تهران مشغول به کار میشود و همزمان با کار در کنکور دانشگاه پلیتکنیک پذیرفته میشود و کارشناسی ارشد مهندسی نساجی مدرک تحصیلی بعدی اوست.
وی به مدت ده سال مدیریت شرکت تولیددارو را به عهده میگیرد و همزمان با وقوع انقلاب، کارخانه هگزان که تولیدکننده محصولات شوینده و بهداشتی بود را تاسیس میکند.
همزمان مجتمع کشاورزی کندلوس را هم احداث می کند با این هدف که بتواند برای منطقه محروم و دورافتاده کندلوس کاری انجام دهد. ثبت موسسه فرهنگی و خیریه نیز از پروژههایی بود که همزمان با هگزان و مجتمع کشاورزی کندلوس انجام داد.
دکتر جهانگیری در زمان جنگ به دانشکده لندن میرود و موفق به اخذ مدرک PhD از دانشگاه North field در رشته جامعهشناسی میشود. ایشان به منظور افزودن بار اطلاعاتی خود سفرهای بسیاری به اقصا نقاط دنیا کرد و هوشمندی و استعداد خود را در زمینههای فراوانی آزمود.
تجارب کاری
تجارب کاری او درعرصه های متنوع به ترتیب تاریخی به شرح زیرمی باشد:
- کمپانی بایرن جکسون آمریکا درزمینه حفاری چاه نفت
- سیمان تهران (مسئول آزمایشگاه حفاری چاه نفت )
- آلومینیوم دورال (مدیرپروژه ها )
- شرکت پایه گذار (مدیرپروژه صنایع بسته بندی سولفاتیک )
- مدیرعامل شرکت تولید دارو
- مدیرعامل مجتمع کشاورزی کندلوس
- مدیرعامل شرکت هگزان شیمی
- بنیان گذار موزه کندلوس
- موسس بنیاد خیریه کندلوس (دارنده مقام اول درایران براساس گزارش وزارت کشور )
- صاحب امتیاز موسس فرهنگی جهانگیری
- دارای پروانه تحقیقات علمی
- موسس شرکت نوشدرمان تولید کننده داروهای بین المللی از منشا طبیعت
- موسس و مدیر شرکت سیبون
فعالیتهای فرهنگی :
انسان دوستی ریشه گرفته از حس لطیفش ، سرسختی وتسلیم ناپذیری ، انگیزه بالا برای رقابت کاری ، بلندپروازی ودور اندیشی ، قدرت ایده سازی وایده پروری ،قدرت اجرایی که همگی دست به دست هم داده اند تا از او کارآفرینی تمام عیار بسازند .
الگو
این کارآفرین برتر که 10 سال مدیرعامل تولید دارو بوده، معتقد است الگویش در مدیریت کارآفرینانه ، معاون وی در این کارخانه بوده که با ایده " بشکنیم و بسازیم" باعث شده جسارت و خلاقیت دوران کودکی او تقویت شود.
منبع و منشا ایده
دانش غنی وتجربیات فراوانش درزمینههای مختلف والهام گیری او از منابع طبیعی وذخایر کشور بسیار درجهت گیری این امرتاثیر داشته است. پردازشگر ذهنی او ازهمان طفولیت فعالیت بدون وقفهاش را آغاز کرد و خلاقیت و نوآوری که در وجودش بود سهم بسزایی در ایده سازی او داشته است .
شروع کارآفرینی
او آغاز زندگی کارآفرینانه خود را پس از استعفا از تولید دارو و آغاز کسب و کار با 9000 تومان سرمایه میداند که پس تجربه چند کار کوچک ، تصمیم به راهاندازی کارخانه و تولید محصولاتی با نام هگزان میگیرد و پس از فراز و نشیب بسیار در سال 1374با 5/2 میلیارد تومان وام و بدهی کارخانه را واگذار و دوباره کسب و کار را از صفر شروع می کند.
دکتر جهانگیری این بار وارد عرصههای کشاورزی و اکوتوریسم میشود و موفق به احداث یکی از دیدنی ترین مناطق توریستی کشور در کندلوس و معرفی و پرورش گونههای جدیدی از میوهها و گیاهان دارویی میشود.
دیدگاه ها
او به اصل وجود سرمایه به عنوان واژه ای مقدس اعتقاد دارد و آنرا لازمه پیشرفت، سلامت و بهداشت تحصیلات و رفاه عمومی ذکر میکند و نیز به سرمایه دار چون شخصیتی ارزشمند که با پشتوانه عشق طی طریق می کند، می نگرد و در این خصوص احکام اساسنامه اش را اینگونه بر می شمارد.
او دیدگاه کاملاً فرهنگی اش به مسائل ونگاه باریک بینش به تمام افقهای پیش رو ازاین منظر را اینگونه توجیه می کند: « احساس فرهنگی من خیلی غلبه دارد براحساس صنعتیام. بعد فرهنگی این سرزمین آنقدر بالاست که من دست به هرکاری می زنم باید به نوعی با پوشش فرهنگی درارتباط باشد وگرنه هیچ صنعتکاری همه را ازصنعت درنمی آورد که به کار فرهنگی مشغول کند. من نسبت به کشاورزی دیدی فرهنگی دارم. درست است کارتولیدی است ولی من بایستی به روستاییان آموزش دهم و بگویم چه کار کنند. من بارها شده است برای اینکه خاصیت گیاهان را توضیح بدهم با پیرمردها و پیرزنها برای چیدن گیاهان رفتهام و حتی برخی از آنها آش درست کرده اند و من خاصیت مواد راتوضیح داده ام. این یک کار فرهنگی است.»
وی اختناقی که دربرخی موارد سطح جامعه را پوشانده است راعاملی جهت شکوفایی آن موردمی داند واعتقاد دارد که شکوفایی دراختناق بوجودمی آید .
او داشتن انگیزه ( مالی ،اقتصادی ،جاه طلبی ، سیاسی ، ..) برای هرکاری رالازمه پیشبرد انجام موفق آن کار میداند. و بالاخره اینکه فراهمکردن بستری مناسب درجهت رقابت کاری باعث افزایش انگیزه افراد و پیشرفت و تولید و توسعه می داند و میگوید که:«تمامی مسیرهایی را که سابقه تجربه آن را داشته به عنوان درهای رقابت برای سایرین باز گذاشته ام. خیلی دوست دارم که افراد مختلف بیایند و کارهای من راکپی کنند که ارزش کار برای من از بین برود و من به فکر این مسئله باشم که کارهای بالاتری تولید کنم به این دلیل که تکنولوژی کار بالاست و یک اطلاعات علمی بالا می طلبد.»
تامین منابع مالی
خود براین باور است که اگر هرفردی بتواند بجای هرکاری فضای تاریک ذهنش را روشن کند، می تواند آنقدر سرمایه از پستوهای تودرتوی آن بیرون بکشد که اصلاٌ نداند آنها کجا بوده اند. او درموردجمع آوری اشیاء قدیمی به نوعی قصد داشته است که دست به سرمایه سازی بزند چنانکه می گوید:" آن روز که من اینها راجمع می کردم فکر می کردم یک انگیزه ای بشود برای تحول اقتصادی."
انگیزه ها
دکتر جهانگیری در مورد انگیزه خود در تاسیس مجتمع کشاورزی کندلوس این گونه می گوید:
«به دلیل عشق به ایران به دنبال راهی بودم که دینم را نسبت به آن ادا کنم لذا یک منطقه محروم از کشور را انتخاب کردم و به وزارت کشور نامهای ارسال و جریان را توضیح دادم در پاسخ نامه برایم نوشتند که در جغرافیای ایران چنین منطقهای وجود ندارد. به من برخورد که حتی وزارت کشورهم از وجود این منطقه آگاه نیست.
ابتدا فکر کردم که چگونه میتوانم فقر را در این منطقه ریشهکن سازم لذا به توزیع قند، چای و سایر مایحتاج زندگی پرداختم اما متوجه شدم باید ماهیگیری را به مردم یاد دهم نه ماهی خوردن را! در این سرزمین چیزی وجود نداشت جز یک طبیعت منحصربه فرد و چشمنواز.
لذا به مطالعه گیاهان آن منطقه پرداختم و یاد گرفتم چگونه طبیعت را به خدمت بگیرم سپس اقدام به راهاندازی لابراتوار و مدرسه کردم. به دانشآموزان آموختم گیاهان دشتها را بچینند و به لابراتوار بفروشند تا هزینه تحصیل خود را هم از این طریق تامین نمایند. به این ترتیب 184 نفر از 30 روستا مشغول تحصیل و کار شدند و هزینههای تحصیل خود را هم از طریق چیدن گیاهان تامین میکردند.
این کارخانه یکصد فرآورده تولید میکند و به اکثر کشورهای دنیا صادر میکند. من 250 گونه گیاه را از سراسر دنیا جمعآوری کردهام و به ایران آوردهام و همان برایم پشتوانهای شد که اهداف عمرانیام را ادامه دهم به 66 روستا برقرسانی کردم، مخابرات،درمانگاه، مدرسه، موزه، رستوران، پارک، فروشگاه و به طور کلی آنچه که در زندگی امروز بشر ضرورت دارد در این منطقه ایجاد کردم. من هیچ پشتوانه مالی یا میراث هنگفتی برای انجام این امور در اختیارنداشتم هیچ ارتباطات نفوذی هم در سیستمهای دولتی نداشتم بلکه فردی آزاد و مستقل و مفتخر به روستایی بودن هستم .
زمانی که مجتمع کشاورزی کندلوس راهاندازی شد چند پروژه دیگر راهم انجام میدادم. حاصل تمام آن تلاشها تربیت مدیرکل، وکیل، شاعر، موسیقیدان، نویسنده و... از میان 180 کودک بود که میخواستند همان چوپان، کشاورز و... باقی بمانند.
به دلیل تلاش هایی که در توسعه و آبادانی کندلوس صورت گرفت این منطقه جهانی شده است و دولت آن را به عنوان یک منطقه توریستی بینالمللی انتخاب کرده است. کندلوس امروز قطب بینالمللی توریستی است. سالی 60 هزار گردشگر داریم که اتفاق پیش پاافتادهای برای یک ایرانی نیست.»
مشکلات
زمانی که شرکت هگزان را با پتروشیمی شریک شد پس از مدتی متوجه شد حاصل 20 سال تلاش بیوقفهاش به صفر رسیده است و او مانده و کوهی از بدهی که پتروشیمی آنرا پرداخت نکرده بود و بانک او را مقصر می دانست. لذا مجبور شد از طریق نزول بدهی ها را پرداخت کند و مجددا با اجاره یک دفتر کوچک کارش را از صفر آغاز نماید. شرایط بسیار سختی پیشرو داشت، فشارهای مالی زیادی هم به دوشش بود از سویی دو میلیارد تومان بدهی به بانک داشت و او را ممنوعالخروج اعلام کرده بودند دورانی را سپری کرده که حتی هزینه روزمره هم به سختی تامین میشد. اما تلاش کرد و با یک دفتر کوچک به تولید لوازم آرایشی بهداشتی پرداخت و برای اولین بار در ایران ژل کتیرا را روانه بازار مصرف کرد.
سپس با پوست میوههای معطر چای کیسهای با 10 طعم مختلف را به تولید انبوه رساند که آنهم با موفقیت روبرو شد. شبانهروز کار کرد تا توانست سراپا بایستد. بارها گفتهاست:« اگر مرا در کویرلوت رهاسازی پس از یک سال که به کویر بیایید مشاهده خواهید کرد که در آنجا هم باغی درست کردهام! »
در طی سالهای فعالیت با شکستهای وحشتناک و سنگینی مواجه بود حتی به دلیل حضور درعرصههای فرهنگی کاندیدای قتلهای زنجیرهای هم شد. وزارت اطلاعات بعدها متوجه شد که او فردی سیاسی نیست بلکه عاشق ایران و سرزمینش است.
کارآفرین
به نظر دکتر جهانگیری کارآفرینی دو بخش دارد که ریشه در ژنتیک و اکتساب از محیط دارد:
«فردی که از همان کودکی جاهطلب است و بزرگ فکر میکند و ایدههای متعددی در ذهن میپروراند باید دانست که کارآفرین است و همین انسان کوچک، افقهای بزرگی را مشاهده میکند.
شرایط زندگی و اجتماع در کارآفرین شدن افراد موثر است ما در این جامعه و با این دولت زندگی میکنیم و میدانیم کسی به دادمان نخواهد رسید و حتی مورد تمسخر هم قرار میگیریم. اگر ایدههایی در ذهن دارید آن را باور کنید اما اگر به آن تحت عنوان سکو نگاه میکنید، کار نکردن را بهانه نکنید.
اگر آن این ایده را باور دارید آن را بارور سازید. من اعتقاد ندارم که مسائل مالی مشکل بزرگی برای توقف باشد. طرح را میتوان با دوستان، اطرافیان و بانک در میان گذاشت و انجام داد. من برای تحقق ایدهام منزلم را به فروش رساندهام اما از همان ابتدا به آن دیده اطمینان کافی داشتم. معقتدم کارآفرین نباید عمرش از به انجام یک فعالیت اختصاص دهد. باید سراغ فعالیتهای دیگر هم برود و مثلا صد ایده را به نتیجه برساند. اگر کارآفرین در یک شغل باقی بماند دیگر کارآفرین نیست.»
این کارآفرین فعال و خستگی ناپذیر که از سوی یونسکو و میراث فرهنگی به عنوان چهره ماندگار معرفی شده کشور ایران را به علت داشتن منابع عظیم انرژی و نیروی انسانی ارزان، بهترین جا برای سرمایهگذاری میداند اگر چه معتقد است سیستم دولتی و تکیه بر ثروت حاصله از نفت، یک مانع اساسی در راه کارآفرینی بشمار میرود وبهترین مسیر در این عرصه توسعه کسب و کارهای جدید خانگی و کوچک است.
او بزرگترین آرزوی خود را ایجاد پنج میلیون فرصت شغلی برای جوانان ایرانی میداند و معتقد است این کار فقط با دورنگری و ایدهها و روشهای نو امکانپذیر است و ادامه سبک سنتی کشاورزی و صنعت و بازار در ایران جواب نمیدهد.
گفتنی است در سال 1388 دکتر جهانگیری به عنوان کارآفرین نمونه کشور برگزیده و معرفی شدند.
-
۲۵ مهر ۹۸ ، ۲۲:۴۰ شرکتهای بزرگ ایران ۰ نظر
محسن خلیلی عراقی" اسطوره صنعت ایران ومردی ک
ه همه به احترام 60سال کارآفرینی ومدیریتش می ایستند وتکریمش می کنند،.او همواره یکی از فعال ترین اعضای هیات نمایندگان تهران و بنیان گذار شرکت بوتان واسطوره صنعت ایران است.
محسن خلیلی عراقی کیست؟محمدعلی فروغی داشت کتاب "اصول ثروت ملل"را ترجمه می کرد.میرزا ملکم خان ،صنیع الدوله ،حاج حسین کازرونی،امین الضرب وجمال الدین کاشانی مشغول مطالعه وتحصیل وتحقیق بودند ومشروطه ومشروطیت داشت به نتیجه می رسید که "محمود خلیلی عراقی" متولد شد.آن روزها مردم روحیه آزادی خواهی داشتند وسیاست بازاری پررونق داشت وآن چه کم در نظرمی آمد،روحیه کارآفرینی بود وبی علاقگی مردم به جنس ایرانی.درهمین روزها وشب های پرفراز وپرنشیب،نوزاده ای چشم گشود که بعدها اورا بنیان گذار صنعت گازمایع ایران لقب دادند.محمود خلیلی عراقی که درخانواده ای فرهیخته به دنیا آمده بود،کودکی اش را درکوچه وخیابان های تهران پشت سرگذاشت وپس ازآن به درس خواندن مشغول شد. پس از فراغت از تحصیل از مدرسه دارالمعلمین با درجه ممتاز به مدت دو سال در همان مدرسه به تدریس فیزیک و ریاضیات پرداخت. او دوسال تدریس کرد وخاک گچ بر شانه وصورت نشانداما پس ازآن تولید وصنعت پیشه کرد وآچار وروغن را برتخته وگچ ترجیح داد.آغاز کسب وکار خصوصی مرد جوان، ایجاد کارگاه تعمیر ماشین آلات در خیابان چراغ گاز تهران بود. جایی که پیش ازاو، حاج محمد حسین کمپانی،چراغ گاز را به آن جا برده بود.خلیلی اگرچه معلمی را دوست داشت اما با کار وبازار بیشتر میانه داشت. ماندنش درچراغ گاز وشهرتش به عنوان کاسبی مطمئن ومهارتش در بازوبسته کردن ماشین آلات منجر به پیشنهادی تازه به او شد.پیشنهادی که زندگی اورا دگرون کرد.او در سال 1317 به ریاست اداره برق تهران منصوب شد و در همین دوران اولین کارخانه برق دولتی راه اندازی کرد.محمود خلیلی عراقی مدتی دراین سمت،خانه وکاشانه مردم را روشن نگه داشت تا اینکه سفری به خوزستان،هم زندگی او را زیر و رو کرد وهم زندگی مردم ایران را. محمود خلیلی در سال 1329 در سفری به استان خوزستان متوجه شد که یکی از فرآورده های پرارزش نفت، یعنی گاز مایع، بدون استفاده سوزانده می شود.ملی شدن صنعت نفت در سال 1330 فرصت مناسبی پدید آورد که او به آرزوی چند ساله خود جامه عمل بپوشاند.درهمین سال،فرزند ارشدش،محسن خلیلی موفق شد از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شود وچه فرصتی بهترازاین که پدر،با کمک پسرتحصیل کرده اش،رویاهایش را جامه عمل بپوشاند.این گونه بود که محمود خلیلی در سال 1330 به اتفاق فرزندش به آمریکا و اروپا سفر کرد و با تحولات صنعت گاز مایع آشنا شد و مقدمات تأسیس شرکت بوتان را فراهم آورد. تا زمانی که محمود ومحسن خلیلی، شرکت بوتان را برای عرضه گاز مایع تاسیس نکرده بودند، گاز کشوربیهوده می سوخت و به هدر می رفت. در سال 1333، با همراهی مهندس محسن خلیلی واحد کوچکی برای تولید نسل اول محصولات گاز سوز و سیلندرهای گاز شکل گرفت که به سرعت توسعه یافت، ده سال بعد، شرکت مستقل صنعتی بوتان اولین و بزرگترین تولیدکننده لوازم گازسوز و سیلندر گاز در ایران به صورت رسمی فعالیت خود را آغاز کرد.
گذار ازدولت به بخش خصوصی
هرچند محمود خلیلی درهمان دوران که علی اکبر داور،دولت را موتور محرک اقتصاد می دانست وبسیار زودتر از دیگر دولت ها،درحال تاسیس شرکت های دولتی بود،امامحمود خلیلی عراقی به موقع متوجه شد که راه حل نهایی در ایجاد وتاسیس تولید وصنعت وابسته به بخش خصوصی است.به این ترتیب او را باید یکی از نخستین مدیران دولتی دانست که درمیانه های عمرمدیریت،راه بخش خصوصی را درپیش گرفت.او یکی از کارآفرینان بود که پس از تجربه کار در دولت به بخش خصوصی آمد و شرکت حفاری را برای رساندن آب به مزارع و روستاها تاسیس و در آن سرمایه گذاری کرد.درهمین دوران که اندیشه های ناسیونالیستی تقویت شده بود وزمینه رقابت با سرمایه گذاران خارجی به وجود امده بود،محمود خلیلی عراقی به قوام السلطنه نامه ای نوشت وبه بی عدالتی نسبت به سرمایه گذاران داخلی نسبت به سرمایه گذاران خارجی انتقاد کرد.اوکه مطلع شده بود
» هرچند محمود خلیلی درهمان دوران که علی اکبر داور،دولت را موتور محرک اقتصاد می دانست وبسیار زودتر از دیگر دولت ها،درحال تاسیس شرکت های دولتی بود،امامحمود خلیلی عراقی به موقع متوجه شد که راه حل نهایی در ایجاد وتاسیس تولید وصنعت وابسته به بخش خصوصی است.
شرکت نفت ایران و انگلیس قصد دارد برای تامین مصارف سیمان خود در یکی از نقاط تحت نفوذ خود در خلیج فارس با سرمایه ساکنان آن، کارخانه سیمان تاسیس کند،نامه ای به قوام السلطنه، نخست وزیر وقت نوشت و یادآور شد: «... تاسیس کارخانه سیمان در خوزستان از هر جهت به نفع صاحبان سرمایه و کارگران ایرانی است و لازمه انصاف و عدالت نیز این است که اگر قرار است شرکت نفت لوازمی از انگلستان یا هندوستان تهیه کند و تهیه آن در داخل مقدور باشد، به موسسه های ایرانی مراجعه کند...».منظورمحمود خلیلی عراقی برای تقویت سرمایه گذاری داخلی تامین نشد اما او همچنان دراین اندیشه بود که با توان وانرژی داخلی،صنعت وتولید ایجاد کند.برای تحقق این آرزو،چندسال زمان نیاز بود تا ایرانیان به رهبری محمد مصدق،نفت را ملی کنند.ملی شدن نفت وفارغ التحصیلی فرزند،دو اتفاق مثبت برای محمود خلیلی عراقی بود چه آن که اولی،زمینه را برای فعالیت های اقتصادی اش فراهم ساخت ودومی تکیه گاه بزرگی شد برای تحقق رویا هایش.محمود خلیلی پس ازآن که به کشورهای مختلف سفر کرد وایده های زیادی در مورد راه اندازی کارخانه اش به دست آورد،پس از مجادهدت های فراوان موفق به جلب نظر دولت برای احداث کارخانه اش شد.کار او آن قدر بزرگ بود ومشقت به دنبال داشت که مهندس مهدی بازرگان درکتابش از او یاد کرد . مهندس مهدی بازرگان در کتاب «شصت سال خدمت و مقاومت» در این باره می نویسد: «یادم می آید خلیلی چقدر با مسوولان شرکت ملی نفت در زمان کنسرسیوم کلنجار رفت تا گردنشان بگذارد گازهایی را که هدر داده و می سوزانند، تصفیه کرده و بوتان و پروپان آن را در تانکرهای تحت فشار به ایشان بفروشند و گاز نفت در ایران توزیع شود. سپس برای اینکه مصرف گاز آشپزخانه ها به صورت صنعت ملی درآید، به موازات ساختن انبار و تهیه وسایل و کامیون های توزیع گاز، اقدام به ایجاد کارخانه کپسول سازی و تولید اجاق فر و غیره کرد ... اجاق و فرهایی که آشپزخانه های تهران و شهرستان ها را تسخیر کرد و عامل ایجاد 6-5 شرکت تولید و توزیع گاز شد...» محمود و محسن خلیلی پس از بازگشت از سفر در 18/5/1332 شرکت بوتان با مسوولیت محدود را در اداره ثبت شرکت ها به ثبت رساندند.بوتان شعله ور شد
محمود خلیلی، اسفندیار یگانگی و محسن خلیلی موسسان شرکت بوتان بودند. در 4/7/1332 خلیلی نامه ای به شرکت ملی نفت ایران نوشت و تقاضای دریافت اطلاعات از طرز تحویل گاز به شرکت بوتان و بهای هر تن گاز شد. اولین محموله گاز مایع به صورت آزمایشی در 6/7/1332 دریافت و در 11/7/1332 بنا به درخواست محمود خلیلی، تحویل محسن خلیلی شد. در همان سال ها محلی برای شرکت در خیابان سعدی اجاره و نمایشگاهی در کنار آن دایر شد و کار رونق پیدا کرد. مدیران شرکت در 23/10/1333 نامه ای به آبتین، رییس اداره کل گمرک نوشته و خواستار کاهش تعرفه گمرکی لوازم گازسوز شدند. در سال دوم تاسیس شرکت بوتان، مردم به ویژه خانم ها با دیدن فرها و اجاق های گازسوز در خانه های دوستان و خویشان و آگاه شدن از مزیت های گاز برای خرید به بوتان مراجعه می کردند. خلیلی در 26/5/1338 طی نامه ای به شرکت ملی نفت ایران 4خواسته از این شرکت را یادآور شده که انجام تبلیغات برای مصرف سوخت و آشنایی شهروندان یکی از آنها بود.در سال 1332 فقط یک تن گاز در ایران مصرف می شد که این رقم در سال 1382 به 462هزار تن رسیده است.چند سال بعد بود که محسن خلیلی پیشنهاد وسایل ساخت و وسایل گازسوز را به پدرش داد. محسن خلیلی باور داشت که ساخت وسایل گازسوز باید هرچه زودتر در کشور آغاز شود. نخستین محصول این شرکت آبگرمکن ایستاده 40گالنی با کنترل ترموستاتیک بود. در یک کارگاه کوچک که برای این کار در نظر گرفته شده بود و به مررو ساخت اجاق های رومیزی و پلوپزهای یک تا 4شعله شروع شد و چندی بعد با همکاری مهندس محسن غفاری و استفاده از تکنیک های تازه لعاب کاری، تولیدات افزایش یافت. در سال 1343 شرکت صنعتی بوتان سهامی خاص تاسیس شد. شرکت بوتان به سرعت رشد و توسعه پیدا می کرد، پس باید راه های مناسب تری می یافتند تا به صنعتی که شتاب پیدا می کرد، کمک شود. شرکت بوتان در سال 1332 تا 1335 چون جاده ارتباطی آبادان به تهران بسیار بد بود، ناچار از طریق سرهم کردن وسایل باقی مانده از جنگ جهانی و تانک وارداتی از کشور آلمان موفق به ساخت نخستین تریلر به ظرفیت 12تن شد. عباس چمران که در دانشکده فنی با محسن خلیلی دوست بود، در نصب تانک بر روی واگن و ایجاد ایستگاه تخلیه و بارگیری در خرمشهر و تپه سفید توفیق حاصل کردند.در سال 1343، شرکت صنعتی بوتان به صورت شرکت مستقل از شرکت بوتان تاسیس شد.
-
۱۲ مهر ۹۸ ، ۲۳:۳۷ شرکتهای بزرگ ایران ۰ نظر
حاج محمدتقی برخوردار نسل سوم از خانواده برخوردارها بود که از زمان ناصرالدین شاه در یزد به تجارت مشغول بودند. نام «برخوردار» به این دلیل به آنها نسبت داده شده بود که واقعاً صاحب مال و مکنت بسیار بودند. پدر حاج محمدتقی برخوردار در یزد تجارتخانه داشت و از هند چای و رنگ و پارچه وارد میکرد و به شهرهای مختلف ایران میفرستاد.
حاج محمدتقی برخوردار از کودکی در تجارتخانه پدر کار میکرد تا اینکه 18ساله شد و دیپلم گرفت و به بهانه تحصیل به تهران آمد. اما به تحصیل در دانشگاه رغبتی نداشت، کار دولتی را نیز نمیپسندید و بیشتر دلباخته تجارت بود. در تهران حجرهای در سرای امید روبهروی مسجد شاه خرید و تجارت را پیشه کرد. کارت بازرگانی نداشت و تا سالها به نمایندگی از پدر و سه برادر دیگرش در شرکت خانوادگی پدر کار میکرد. پس از فوت پدر در 1340 بود که برادران برخوردار مستقل شدند و محمدتقی به همراهی برادرش هاشم کار را پی گرفت. پدر مذهبی نگران منحرف شدن اخلاق پسر بر اثر آزادیهای زندگی در تهران بود اما شواهد نشان میدهد که این اتفاق نیفتاد و همه اطرافیان میگویند محمدتقی راستی و سلامت نفس و نماز را تا آخر حفظ کرد.
محمدتقی تا 25سالگی به صادرات و واردات در شرکت پدر مشغول بود و پس از استقلال به واردات وسایل مدرن خانگی پرداخت. برخلاف پدر که خرید و فروش محصولات کشاورزی را پیشه کرده بود، محمدتقی علاقه عجیبی به وارد کردن لوازم مدرن زندگی آن روزها مثل پنکه، رادیو، یخچال و ماشین حساب داشت. 15 سال طول کشید که او به فکر ساختن همین وسایل در ایران بیفتد. این کار در آن زمان جسارت بسیاری میخواست.
۱۳ شرکت در ۱۵ سال
برخوردار با اینکه تحصیلات دانشگاهی نداشت، دارای فکر مدرنی در مدیریت شرکتهایی بود که تاسیس میکرد. این فکر در زندگی خانوادگی او نیز نمایان بود. در 33سالگی تصمیم به ازدواج گرفت و برای این کار، زنی را که قبلاً ازدواج کرده بود و بچه هم داشت انتخاب کرد. این کار با سنت رایج آن سالها جور درنمیآمد اما برخوردار اعتنایی به این مسائل نداشت.
او در سال 38 شرکت پارسالکتریک و در سال 47 شرکت تهرانالکتریک را برای واردات و گرفتن نمایندگی شرکتهای معتبر بینالمللی بنا نهاد. او به تدریج نمایندگی شرکتهای توشیبا، آکائی، سان سوئی، سیکو، جنرال الکتریک، کندی، الیوتی و دووال را به دست آورد.
از سال 41 برخوردار دست به کار تولید برخی از محصولاتی شد که وارد میکرد. این کار برای تاجر جوانی که میخواست پیچیدهترین محصولات آن روزگار را تولید کند، خطر بزرگی محسوب میشد. اولین شرکتی که تاسیس کرد، شرکت باتریسازی بود. در سال 41 با همکاری شرکت ری.او.واک امریکا، در سه قطع باتری تولید کرد که بر آن «قوه پارس» نام نهاد. ابتدا امریکاییها 85 درصد سهام شرکت را در اختیار داشتند اما چند سال که گذشت، برخوردار توانست 70 درصد سهام را از آن طرف ایرانی کند. قوه پارس در 12 سال، سه کارخانه تاسیس کرد.
یک سال بعد، در سال 42 حاج محمدتقی بزرگترین کار زندگیاش را انجام داد و شرکت پارسالکتریک را تاسیس کرد. او موفق شد در کارخانههای این شرکت رادیو و تلویزیون بسازد و در سال 56 تلویزیون رنگی هم تولید کرد. محصولات این کارخانه تحت لیسانس توشیبا، شاوب لورنس و بعدها گروندیک بود. پارسالکتریک در اوج کار خود، سالانه 200 هزار دستگاه رادیو و تلویزیون تولید میکرد.
پارستوشیبا که اکنون به پارسخزر معروف است، از دیگر شرکتهایی بود که برخوردار در سال 47 پایهگذاری کرد. او با همکاری توشیبا و بانک توسعه صنعتی و معدنی این کار را انجام داد و در کارخانههایش آبمیوهگیری، پنکه،
چرخ گوشت، بخاری، هواکش و پلوپز ساخت. قرار بود در همین شرکت ماشین لباسشویی، اتو و کولر گازی هم تولید کند که به انقلاب برخورد. شرکت لامپ پارس توشیبا هم در همان سال شکل گرفت و لامپ رشتهای و فلورسنت تولید کرد. فعالیتهای برخوردار به تدریج توسعه مییافت و بالا رفتن قیمت نفت و رونق اقتصادی نیز به آن کمک میکرد. البته او پیش از گران شدن نفت، شش شرکت تاسیس کرده بود. برخوردار در سال 54 شرکت لوازم خانگی پارس را با همکاری جنرال الکتریک امریکا راهاندازی کرد تا در ایران یخچال و فریزر و ماشین لباسشویی بسازد. این شرکت اکنون یکی از شرکتهای مهم لوازم خانگی ایران است.
برخوردار تنها به لوازم خانگی بسنده نکرد. او تصمیم گرفت شرکتهایی تاسیس کند که به طور تخصصی لوازم برقی تولید میکنند. با همین فکر، در سال 51 شرکت ورشکسته کالای الکتریک را خرید تا سرپیچ و کلید و پریز تولید کند و بعدها به ساخت انواع ساعت سیکو رو آورد. در سال 54 با همکاری لگراند فرانسه و بانک توسعه صنعتی و معدنی، شرکت کالای الکتریکی البرز را تاسیس کرد که کارش تولید انواع کلید و پریز، دوشاخه، آنتن و فیش تلویزیون بود.
کشاورزی یکی از سنتها در خاندان برخوردار بود و او در اوج روزگاری که تلویزیون و پلوپز تولید میکرد، به فکر تاسیس شرکتی برای کشاورزی و صادرات محصولات خصوصاً پسته که سنت خانوادگیاش بود، افتاد. در سال 51 شرکت کشت و صنعت جیرفت را تاسیس کرد. این شرکت توانست یک سردخانه، کارخانه رب گوجهفرنگی و کارخانه تن ماهی داشته باشد. در همان دوران برخوردار به تولید فرش هم رو آورد و شرکت فرش پارس را تاسیس کرد. در سال 50 این شرکت کار خود را برای تولید فرش ماشینی، موکت و موکت نمدی شروع کرد. فناوری کارخانههای این شرکت از آلمان و سوییس و انگلستان آمده بود. برخوردار تولیدی لباس هم داشت. او در سال 54 شرکت پوشش را راهاندازی کرد که مخمل، حوله، بلوجین، جوراب و لباس زیر تولید میکرد.
حاج محمدتقی با اینکه نیروی خود را بر لوازم خانگی متمرکز کرده بود اما در دیگر صنایع نیز دستی داشت. او در سال 52 سه شرکت کارتن البرز، کاشی پارس و سرامیک البرز را تاسیس کرد. کارخانه کارتنسازی او
دو بار سوخت و تجهیزاتش از بین رفت اما دوباره با اصرار برخوردار احیا شد. برخوردار به عنوان سهامدار نیز در چند شرکت از جمله لامیران (تولید انواع تیغ)، سیمان کرمان، آبگینه (تولید انواع شیشه) و کمپرسورسازی ایران (تولیدکننده تجهیزات مورد نیاز لوازم خانگی پارس) سهامدار بود. اشتیاق و تبحر او در اقتصاد باعث شد به عضویت هیات مدیره سه بانک و یک شرکت بیمه نیز دربیاید. او در 15 سال 13 شرکت تاسیس کرد و بهترین دوران تولید لوازم خانگی ایران را گذراند.
روش مدیریتی او نیز مدرن بود. برای مثال تبلیغات برای برخوردار بسیار مهم بود. محصولاتش بروشور داشت و در شهرهای مختلف نمایندگی مجاز داشت و سرویس سیار را برای تعمیر محصولات در منازل راهاندازی کرد. او به تدریج در کنار شرکتهای تولیدی تلاش کرد شرکتهای خدماتی و سرمایهگذاری مجزایی درست کند. بر اساس روشهای نوین مدیریت، بخش صنعت را از بخش بازرگانی و خدمات جدا کرد. به همین دلیل شرکت پارسشید و شرکت خدمات پارس را تاسیس کرد تا بخش فروش شرکت لوازم خانگی پارس و پارستوشیبا را بر عهده بگیرند. شرکتهای صنعتی پارستوشیبا و لامپ پارس توشیبا هم شرکت سرمایهگذاری پارستوشیبا را بنا نهادند تا سرمایهگذاری از تولید جدا باشد.
فراموشی
گاهی گفته شده برخوردار با تولید محصولات پیچیده در ایران، تنها مونتاژ انجام داده است اما برخی نیز در پاسخ گفتهاند برخوردار توانست با کارخانههایش، فناوریهای پیچیده آن روز را وارد ایران کند و به تدریج آنها را در ایران با مدیران و کارگران ایرانی بسازد و در برخی موارد از شرکت خارجی جدا شود. مخالفان برخوردار به او خرده گرفتهاند که باعث رواج مصرفگرایی در ایران شده است و موافقان نیز بابت بومی کردن فناوری در کارخانهها او را تحسین کردهاند.
از شرکتهایی که برخوردار تاسیس کرد، شرکت پوشش، ری. او. واک، کشت و صنعت جیرفت و فرش پارس تعطیل شدهاند و برخی شرکتها مانند لوازم خانگی پارس، پارسخزر، لامپ پارس، سرامیک البرز و کاشی پارس به کار خود ادامه میدهند. اما برخوردار پس از عمری تلاش مستمر برای صنعت لوازم خانگی، آن روزها را هیچ به یاد نمیآورد. 13 سال پس از مصادره شدن کارخانههایش توانست تعدادی از آنها را بازپس گیرد اما دیگر پیر شده بود و نای کار کردن شبانهروزی دهه 50 را نداشت. سکته سال 74 هم به این ناتوانی افزود و به تدریج آلزایمر آن همه جوش و خروش را از او گرفت و گوشهای نشاند. از آن همه فعالیت کارنامهای مانده به شکل کتاب که علیاصغر سعیدی و فریدون شیرینکام تحت عنوان «موقعیت تجار و صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی: زندگی و کارنامه حاج محمدتقی برخوردار» نگاشتهاند. شاید اگر آنان گزارش تلاشهای برخوردار را چاپ نکرده بودند، مصرفکنندگان لوازم خانگی پارس نیز به همان آلزایمری دچار میشدند که خود برخوردار را گوشهنشین کرده است.حاج محمدتقی برخوردار نسل سوم از خانواده برخوردارها بود که از زمان ناصرالدین شاه در یزد به تجارت مشغول بودند. نام «برخوردار» به این دلیل به آنها نسبت داده شده بود که واقعاً صاحب مال و مکنت بسیار بودند. پدر حاج محمدتقی برخوردار در یزد تجارتخانه داشت و از هند چای و رنگ و پارچه وارد میکرد و به شهرهای مختلف ایران میفرستاد.
حاج محمدتقی برخوردار از کودکی در تجارتخانه پدر کار میکرد تا اینکه 18ساله شد و دیپلم گرفت و به بهانه تحصیل به تهران آمد. اما به تحصیل در دانشگاه رغبتی نداشت، کار دولتی را نیز نمیپسندید و بیشتر دلباخته تجارت بود. در تهران حجرهای در سرای امید روبهروی مسجد شاه خرید و تجارت را پیشه کرد. کارت بازرگانی نداشت و تا سالها به نمایندگی از پدر و سه برادر دیگرش در شرکت خانوادگی پدر کار میکرد. پس از فوت پدر در 1340 بود که برادران برخوردار مستقل شدند و محمدتقی به همراهی برادرش هاشم کار را پی گرفت. پدر مذهبی نگران منحرف شدن اخلاق پسر بر اثر آزادیهای زندگی در تهران بود اما شواهد نشان میدهد که این اتفاق نیفتاد و همه اطرافیان میگویند محمدتقی راستی و سلامت نفس و نماز را تا آخر حفظ کرد.
محمدتقی تا 25سالگی به صادرات و واردات در شرکت پدر مشغول بود و پس از استقلال به واردات وسایل مدرن خانگی پرداخت. برخلاف پدر که خرید و فروش محصولات کشاورزی را پیشه کرده بود، محمدتقی علاقه عجیبی به وارد کردن لوازم مدرن زندگی آن روزها مثل پنکه، رادیو، یخچال و ماشین حساب داشت. 15 سال طول کشید که او به فکر ساختن همین وسایل در ایران بیفتد. این کار در آن زمان جسارت بسیاری میخواست.
-
۱۲ مهر ۹۸ ، ۰۹:۱۷ شرکتهای بزرگ ایران ۰ نظر
یونس ژائله متولد سال ۱۳۴۱ در تبریز است ، دبیرستان را درتبریز گذرانده و با شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفته و سال ۱۳۶۲ برای تحصیل وارد دانشگاه تبریز شد و تا ۱۲۷ واحد در رشته بیهوشی گذرانید ، فعالیت تولیدی خود را از سال ۱۳۷۱ با تاسیس واحد تولیدی کوچکی در شهرک صنعتی تبریز که آن موقع جدیدا تاسیس شده بود و هنوز بیابانی بیش نبود ، شروع نمود و هم اکنون یکی از بزرگترین شرکتهای صنعت بیسکویت و شکلات را بنام شیرین عسل هدایت می کند.
علاوه بر آن به خرید شرکت سالمین پرداخته و نیز شرکتهای فراوری کاکائو و پخش سراسری ایران را تاسیس نموده است. در گروه یونس ژائله حدود ۸۷۰۰ نغر مشغول کار بوده و سال ۸۴ ،حدود ۳۰ میلیون دلار صادرات داشته اند و از پروژه های آینده ایشان تاسیس یک شرکت کشت و صنعت است.
یونس ژائله در خانواده ای پرجمعیت در تبریز به دنیا آمد. پدرش، نظامی بود و با خانواده ۸ نفره اش دائم در شهرهای مختلف نقل مکان می کرد. با شروع جنگ تحمیلی، یونس ژائله به جبهه رفت و ۲۴ ماه در منطقه کردستان خدمت کرد.
در سال ۶۴ وارد دانشگاه علوم پزشکی تبریز شد هم زمان مغازه کوچکی نیز در تبریز اجاره کرد تا موادغذایی بفروشد.
یونس جوان که در این زمان کسب و کار را از صفر شروع کرده بود، به تدریج نبوغ تجاری خود را نشان داد و بعد از گذراندن ۱۲۷ واحد، تصمیم گرفت دانشگاه را رها کند و آینده خودرا در تولید و تجارت بسازد.
در سال ۷۰ یونس ژائله در شرایطی که نمایندگی فروش برندهای بزرگ غذایی را بدست آورده بود، به فکر تولید افتاد و در سال۷۱ اولین خط تولید بیسکوئیتهای کرمدار راه انداخت.
یونس ژائله طی ۲۰ سال گذشته با خرید و سودآور کردن شرکتهای زیانده و راه اندازی خطوط تولید جدید از دامداری و مرغداری گرفته تا صنایع بسته بندی و پخش، کسب و کار خود را دائما بصورت افقی و عمودی توسعه داده است بطوری که امروزه ۸۷۶۰ نفر بطور مستقیم در خطوط تولید یا فروشگاه هایش کار می کنند، محصولاتش به ۶۵ کشور دنیا صادر می شود و هر روز دهها تریلی بزرگ محصولاتش را از آذربایجان شرقی به کشورهای منطقه و سراسر ایران پخش می کنند.
یونس ژائله سعد آباد ۶ سال متوالی صادرکننده نمونه کشور و اولین کارآفرین نمونه ملی شناخته شده و بخاطر خدماتش به میهن، بارها از مسئولان کشور تقدیرنامه دریافت کرده است.
بنیانگذار گروه صنایع غذای شیرین عسل به عنوان تنها نماینده جمهوری اسلامی ایران، بهعنوان یکی از ۹ نخبه اقتصادی جهان اسلام در همایش تجارت کشورهای اسلامی در کوالالامپور، معرفی و تجلیل شد.
در پنجمین نمایشگاه تجارت و سرمایهگذاری کشورهای اسلامی از ۹ نفر از چهرههای شاخص و برجسته اقتصادی جهان اسلام تقدیر شد که نام «یونس ژائله سعدآباد» بنیانگذار گروه صنایع غذایی شیرین عسل بهعنوان نماینده ایران در میان آنها دیده میشد.
گروه صنایع غذایی شیرین عسل
شیرینعسل نام یک شرکت تولیدکننده مواد غذایی مستقر در شهر تبریز است این شرکت بزرگترین صادر کننده شیرینی و شکلات در کشور است. محصولات تولیدی این شرکت شامل بیسکویت، شکلات، کیک، ویفر، مارش مالو، آبنبات، تافی، آدامس و پودر و کره کاکائو و … میباشد.
گروه صنایع غذایی شیرین عسل با سرمایه گذاری وسیع خود در صنایع تولید کننده مواد اولیه و بسته بندی و همچنین در شبکه های توزیع و فروش در داخل و خارج کشور، از معیارهای منحصر بفرد یک مجموعه متشکل صنعتی پیشتاز که شعار ” از دانه تا قفسه ” را پیشه خود ساخته است بهره مند می باشد.
سحر ژائله، قائممقام شرکت شیرین عسل می باشد.
آرمان خالقی مشاور گروه صنعتی شیرین عسل است.
تاریخچه شرکت سالمین
شرکت سالمین در تاریخ ۱۹/۱۱/۱۳۵۳ تحت شماره ۲۰۸۷۲ اداره ثبت شرکتها و مالکیت صنعتی تهران ثبت و متعاقبا در مورخ ۱۲/۸/۱۳۵۴ موفق به اخذ پروانه تاسیس به شماره ۳۳۳۲۳۳ از وزارت صنایع و معادن گردید. این شرکت در تاریخ ۸/۴/۱۳۵۷ به ساوه منتقل و تحت شماره داخلی ۳۵۳ در دفاتر ثبت اسناد ساوه به ثبت رسید.
فعالیت اصلی شرکت طبق ماده ۳ اساسنامه عبارت از تولید مواد غذایی از هر قبیل مانند کنسروجات، مواد غذایی خام و پخته و منجمد، انواع بیسکویت و کیک اسفنجی، شیرینی و مربا و محصولات دامپروری و فرآوردههای صنعتی و صادرات و واردات آنها و همه گونه عملیات و فعالیتهای مرتبط با موضوع شرکت میباشد.
ترکیب سرمایه و سهامداران شرکت سالمین:
عمده سهام این شرکت تا سال ۱۳۸۱ با حدود ۳۳/۷۶درصد متعلق به سرمایهگذاری شاهد و تا سال ۱۳۸۲ با حدود ۹۹۴/۱درصد متعلق به سازمان صنایع ملی ایران بود. لکن سهام شرکتهای مذکور در سنوات ذکر شده توسط شرکتهای اعتبار صنایع کیش، فرآوردههای دانههای روغنی کاکائو تبریز و شیرین عسل که همگی در یک مجموعه صنعتی قرار داشته، خریداری گردید.
***
در تاریخ یکشنبه ۲۲ آذر ۱۳۸۸ با حضور وزیر صنایع و معادن شرکت سپهر آذربایجان از گروه صنایع غذایی شیرین عسل افتتاح گردید.
در این مراسم مهندس محرابیان افتتاح اینگونه واحدهای بزرگ را در این برحه زمانی که رکورد حاکم بر اقتصاد و صنعت بیشتر کشورها را آزار میدهد، از نشانه های بارز رشد و شکوفایی صنعت و اقتصاد برشمردند و از مدیریت و کارکنان این شرکت تقدیر و تشکر نمودند.
در ادامه آقای یونس ژائله مدیرعامل محترم شرکت سپهر آذربایجان ضمن گزارشی از چگونگی اجرا و راه اندازی واحد سپهر آذربایجان از روند بازسازی و احیاء دوباره شرکت فرآوری دانه های روغنی گروه صنایع غذایی شیرین عسل مطالبی را عنوان نمودند.
واحد تولیدی سپهر آذربایجان با سرمایه گذاری ۱۲۰ میلیارد ریال در زمینی به وسعت ۴۹۰۰۰ متر مربع و زیربنای ۱۷۲۵۸ متر مربع احداث شده است. این واحد، تولید کننده انواع کیک، پاستیل، بسکویت و تافی جمعاً به ظرفیت ۳۱۰۰۰ تن میباشد.
شیرین عسل چگونه شیرین عسل شد؟
بنیانگذار شیرین عسل معتقد است، به اندازه کافی تحصیلکرده در کشور وجود دارد، اما باید در کنار همه تحصیلات دانشگاهی، پشتکار و نظم کار در صنعت و اقتصاد هم ایجاد شود.
وی در جمع دانشجویان اقتصاد با بیان تجریبات خود از فراز و فرودهای تولید مواد غذایی و بدست آوردن جایگاهی در میان تولید کنندگان مواد غذایی در سایر کشورها، گفت: همه جای دنیا فرصتهای طلایی وجود دارد، کافی است آنها را بشناسیم و در ذهن خود آن را اصلاح کنیم، چرا که کشور ما کشوری دارای منابع مالی و نیروی تحصیلکرده است، اما پشتکار در انجام امور کم است.
ژائله در جمع دانشجویان اقتصاد دانشگاه تهران گفت که پس از قبولی در کنکور پزشکی و ادامه تحصیل، درست پس از جنگ تحمیلی به یکباره به این فکر رفته است که آنچه میخواهد مسیر فعلی نیست، از این رو کار را رها کرده و از سال ۶۷ به بازار روی آورده است.
پس از مدتی کار در بازار تبریز که بیسکویتهای خارجی را به صورت فلهای خریداری و بسته بندی میکرده است، کارگاه تولیدی بیسکویت که کلیه دستگاهها را خود ساخته است، افتتاح میکند. پس از آن نیز با تحقیق و مطالعه بر سر چگونگی ساخت دستگاههای صنعتی و پخت انواع بیسکویت به فرمولها دسترسی مییابد و کارخانه شیرین عسل درسال ۱۳۷۱ تاسیس میشود.
ژائله در جمع دانشجویان اقتصاد از خاطرات خوب و بد، از تاسیس، راهاندازی، توزیع و موفقیت و شکستهای این کارخانه صحبت کرد. این مدیر کارخانه در حال حاضر حدود ۱۱هزار پرسنل دارد و سال گذشته نیز نخبه اقتصادی جهان اسلام معرفی شده است.
وی با اشاره به گستردگی شرکت شیرین عسل در میان سایر کشورها و صادرات محصولات به آفریقا گفت که در حال حاضر این شرکت در آفریقا نمایندگی دارد و تبادل مواد اولیه نیز با این کشور صورت میگیرد. چرا که آفریقا تولید کننده و صادرکننده کاکائو به کشورهایی همچون آلمان است، از این رو ایران تنها مشتری کارخانه کاکائو غنا نیست.
ژائله در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چرا این شرکت، کارخانه تولید کاکائو زده است و آیا در این زمینه صادراتی صورت میگیرد، افزود: در حال حاضر ایران مواد اولیه همچون کره و خمیر کاکائو را سوئیس صادر میکند. از سویی دیگر قرارداد پیش فروش مواد اولیه به میزان ۲۵ میلیون یورو تا پایان سال ۲۰۱۶ منعقد شده است.
او که مدام در صحبتهای خود به دانشجویان و جوانان کار، پشتکار و اعتمادبه نفس را تاکید میکرد گفت که به زودی محصولی جدید تحت عنوان دوغ شیرین عسل به بازار عرضه خواهد شد که در این راستا، برای تولید بهتر و اشتغالزایی گاوداری افتتاح شده است.
مدیر شرکت شیرین عسل متذکر شد که هدف هر اندازه هم بزرگ باشد، دست نیافتنی نیست، به شرطی که پشتکار وجود داشته باشد همراه آن نیز اراده ملی نیز حامی آن باشد. وی اما بارها به کمبود نیروی انسانی در صنایع و شرکتها اشاره کرد و گفت که باید از میان حجم زیادی از تحصیلکردهها در کشور، تعداد زیادی مدیر تربیت شود. او خطاب به دانشجویانی که پس از اتمام تحصیل خود از بازار کار میترسند، گفت که همیشه فرصتها وجود دارند و هرگز تمام نمیشوند، اینگونه نیست که اگر فردی مادهای را کشف کرد و یا ساخت دیگر راهی برای پیشرفت دیگری وجود ندارد، بلکه پیشرفت به میزان نیاز سنجی جامعه وجود دارد.
اما ژائله در ادامه در میان پرسشهای دانشجویان به تاثیر تحریمها بر صنایع غذایی و در نهایت اقتصاد کشور پرداخت و گفت: تحریمها بزگترین بلایی بود که بر سر ایران آمد و امیدوریم دیگر این اتفاق نیافتد، چرا که این تحریمها نه تنها عادلانه نبود، بلکه همه صنایع را با مشکل مواجه کرد.
وی با بیان مثالهایی از تاثیر تحریمها بر صنعت غذایی گفت: در حال حاضر ارزش افزوده حدود ۴۰درصدی مواد اولیه لطمه بزرگی به تولید میزند و باید در این زمان دولت به کمک و نجات صنایع آید.
ژائله با اشاره به اینکه در طی این سالها حتی ماشینآلات مورد نیاز کارخانجات خود را در ایران ساختهاند گفت: باید در کشور دست از کلی گویی و کلی شناسی برداریم و به جزئیات بپردازیم که گاه راه پیشرفت و شناخت اشکالات در همین جزئیات باشد.
او اما دلیل موفقیت روز افزون صنایع غذایی در کشور را ریشه تاریخی فعال بودن بخش کشاورزی از سالهای دور دانست و گفت که کشورهای همسایه ایران در این زمینه قدرتنمند نیستند و ایران هر چه تولیدکند، خریده میشود.
-
۰۳ مهر ۹۸ ، ۰۰:۱۱ شرکتهای بزرگ ایران ۰ نظر
گروه صنعتی مینو با همت والای زنده یاد علی خسروشاهی در سال ۱۳۳۸، با تاسیس شرکت سهامی خاص خوراک ایران شکل گرفت. علی خسروشاهی در پاییز همین سال توانست پس از جلب رضایت شرکت هنکل آلمان، نمایندگی توزیع «تاید» را بگیرد و انحصار بازار پودر رختشویی ایران را از آن خود کند. پس از این، خسروشاهی توانست توجه و موافقت شرکت بوتس برای گرفتن لیسانس این شرکت را به گروه صنعتی مینو جلب کند.
شروع فعالیت
شمار کارگرهای این کارخانه که شرکت "پارس" نام گرفتهبود، در ابتدا بیشتر از ۱۵ نفر نبود و این کارخانه، تولید مواد غذایی را با تولید آبنبات و تاقی شروع کرد. همزمان با به راه افتادن کارگاه آب نبات سازی، شرکت مینو به دنبال راه اندازی قسمت داروسازی نیز بود و قرار شد داروهای بوتس را در ایران تحت لیسانس بسازند. «تافی» اولین محصول مینو بود که با نام «تافی کره ای سه ستاره» تولید شد
بهره برداری کارخانه
کارهای ساختمان سازی شروع وسال 1341 شمسی کار تمام شد و کارخانه به بهره برداری رسید.
ورود اولین ویفر به بازار مینو توسط شرکت مینو
اواخر شهریور سال ۱۳۴۱ برای اولین بار ویفر به بازار ایران توسط شرکت مینو عرضه شد. دهه ۱۳۴۰ دهه طلایی شرکت صنعتی مینو بود طوری که این شرکت با توسعه کارگاهها، زمینهای جدیدی خریداری کرد و کارخانجات مینو با سیاست عدم تمرکز صنایع در تهران در دهههای ۴۰ و ۵۰ شمسی، زمین مناسبی با وسعت کافی در خرمدره از توابع شهرستان زنجان خریداری کرد.
1344/ عرضه آدامس
عرضه آدامس بادکنکی به بازار و بعد از آن تولید "آدامس شیک"، تاسیس واحدهای تولید بیسکویت و شکلات. تولید شکلات با برند مینو- تولید دو محصول به نام های کیت کت و اسمارتیز تحت لیسانس شرکت راونتری مکینتاش انگلستان، شرکت مینو توانست مقام اول را از نظر تولید و فروش شکلات در ایران کسب کند.
1340 / راه اندازی کارگاه پفک
راه اندازی کارگاه "پفک": علی خسروشاهی در سفرهایش به خارج از کشور مرتب در نمایشگاه ها و مغازه ها نمونه ی اجناس مختلف را جمع آوری می کرد و می چشید. در یکی از این امتحانات به محصولی برخورد که بعدا در ایران با نام پفک نمکی به بازار عرضه شد.جنسی که علی خسروشاهی به آن برخورده بود محصول شرکت آمریکایی بیاتریس فودز بود. حسن خسروشاهی در خصوص نام گذاری این محصول می گوید: در دوران کودکی با مادرم به قنادی مینا در ابتدای خیابان نادری می رفتیم. آن ها یک شیرینی داشتند به نام پفک که خیلی مورد علاقه من بود. محصولی که قرار بود تولید شود خیلی پف داشت و چون محصول شوری بود، من تصمیم گرفتم که اسم آن را پفک نمکی بگذارم و با عجله ی زیاد این اسم را ثبت کردم. در همین سال کارگاه بیسکوئیت سازی نیز راه اندازی شد.
1348/ تاسیس شرکت صادراتی پرسوئیس
تاسیس شرکت صادراتی پرسوئیس، به عنوان متولی صادرات محصولات گروه صنعتی مینو، که از آن زمان تاکنون مسئولیت صادرات محصولات گروه شرکت های صنعتی مینو را برعهده داشت است.
1352/ خرید زمین خرمدره
در سال ۱۳۵۲ گسترش گروه صنعتی مینو در دستور کار قرار گرفت و به همین منظور زمین فعلی شرکت صنعتی مینو خرمدره خریداری شد. این زمین با هدف احداث یک شهرک بزرگ کارخانه ای خریداری و با ایجاد ساختمان مسکونی آپارتمانی برای مهندسان و کارکنان بستری برای جذب و هدایت متخصصین این صنعت به این مکان که تا آن زمان یک دهکده ی کوچک بود فراهم شد. این ده کوچک، به مرور زمان به خاطر وجود شرکت مینو به یک شهرستان تبدیل شده است.
* این کارخانه در سال ۱۳۵۴ به بهرهبرداری رسید. اولین دستگاه هایی که از تهران به خرمدره انتقال داده شد دستگاه های پفک نمکی بود و بدین ترتیب تولید در مینو خرمدره با محصول محبوب پفک نمکی آغاز شد. و پس از آن تولید آب نبات و تافی شروع شد1355/ راه اندازی خطوط تولید بیسکوئیت خرمدره
خطوط تولید بیسکوئیت خرمدره راه اندازی شد که از بزرگترین خطوط تولید بیسکویت در دنیا بود. و بعد از آن کیک اسفنجی پم پم تولید شد. در سال ۱۳۵۵ کارخانه ۲۰۰۰ نفر پرسنل داشت.
1358
در این سال کارخانه ی خرمدره در حقیقت به شکل یک پارک صنعتی درآمده بود که منطقه مسکونی و سایر امکانات زندگی را در اختیار کارگران و کارمندان خود گذاشته بودو به توسعه ی منطقه کمک بسیاری کرده بود.
1359
در این سال بر اساس سیاست های وقت، گروه صنعتی مینو به دولت واگذار شد و از آن پس اداره ی شرکت به سازمان دولتی صنایع ملی ایران واگذار شد.
1373
تلاشهای مستمر سید آزادگان مرحوم حاج آقا ابوترابی، طی تفاهم نامه ای در سال ۱۳۷۳ مجموعه مینو (تولیدکننده مواد غذایی، دارو، لوازم آرایشی و بهداشتی) به شرکت اقتصادی و خودکفایی آزادگان واگذار گردید که منجر به احیای مجدد گروه صنعتی مینو و رشد آن در صنعت غذایی کشور شد. تا جایی که پس از حدود یک دهه از واگذاری گروه مینو به آزادگان سرافراز کشورمان گروه مینو با تولید بیش از ۴۰۰ تن محصول در روز لیدر و پیشرو در صنعت شیرینی و شکلات کشور است.
سهام شرکت شوکوپارس در سال 1380 توسط گروه صنعتی مینو خریداری گردید و در راستای سیاست های اقتصادی و خودکفایی آزادگان از اسفند 1387 به محل مینو خرمدره منتقل و فعالیت خود را آنجا ادامه داد.
تاسیس شرکت صنایع غذایی مینو فارس در سال ۱۳۸۶ با موضوع مبادرت به تولید و فروش قند مایع خرما، کنسانتره خرما، شیره خرما و پودر خوراک دام. و تولید محصولات ارگانیک و طبیعی مشتق شده از خرما مانند شهد خرما،شیره خرما و ارده شیره خرما و ...
1388
تاسیس کارگاه و خط جدید آدامس بدون قند که با نام تجاری "وایت" وارد بازر شد. که این خط یکی از بزرگترین و مجهزترین خطوط تولید آدامس در خاورمیانه می باشد.
شرکت بازرگانی پارس گستر در این سال تاسیس شد. این شرکت در زمینه خرید، فروش، صادرات و واردات مواد اولیه و کالاهای مجاز، اخذ نمایندگی از شرکت های داخلی و خارجی، اعطای نمایندگی به شرکت های داخلی و خارجی، اخذ وام و تسهیلات از بانک ها، موسسات مالی و اعتباری داخلی و خارجی و ارائه انواع خدمات بازرگانی، فعالیت می کند. همچنین مواد اولیه و تجهیزات مورد نیاز خطوط تولیدی شرکت های گروه مینو توسط شرکت بازرگانی پارس گستر تهیه می شود.1390.
خرید تمامی سهام شرکت صنایع غذایی نان رضوی زاهدان و تغییر نام این شرکت به شرکت صنایع غذایی مینو شرق
-
۰۱ مهر ۹۸ ، ۲۳:۱۰ شرکتهای بزرگ ایران ۰ نظر
ما اصالتا ملایری بودیم و طبیعتا ساکن ملایر. پدرم تاجر فرش بود، پس از رکود این تجارت، با تصمیم پدر به تهران مهاجرت کردیم. پدرم در تهران وارد وزارت مالیه شد. بعد از 2 سال سکونت در تهران در سال 1314 به دلیل کار پدرم به قم رفتیم و 12 سال ساکن شهر مذهبی قم شدیم. با انتخاب رشته ادبیات، وارد دوره متوسطه شدم و در میانه راه تحصیلم پدرم بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت. بعد از این واقعه دردناک به عنوان کفیل و نانآورخانواده، از سربازی معاف، و با مدرک تحصیلی پنجم دبیرستان در سال 1328 به استخدام اداره فرهنگ قم در آمدم و اولین کار خود را در سن 18 سالگی، با حقوق ماهیانه 64 تومان آغاز کردم. چون کار میکردم درسم را به صورت آزاد دنبال کردم و موفق به اخذ دیپلم ادبی شدم.
در همان سال با قبولی در کنکور در رشته حقوق دانشگاه تهران تحصیلات دانشگاهیام را شروع کردم. از آن جایی که رفت و آمد دائمی به تهران و قم کار دشواری بود، با تلاش فراوان خود را به تهران منتقل کردم. در سال 1337 علاوه بر تدریس در دبیرستانی به نام «سد کرج» در تهران، صبحها در فروشگاه مرکزی کارخانه پارچهبافی درخشانیزد مشغول به کار شدم. روزهای اولی که به فروشگاه درخشان یزد رفتم، کار زیادی به من ارجاع نمیکردند اما بعد از مدتی با گشودن گره از کار برخی مشکلات، امین آقای هراتی صاحب فروشگاه شدم.
مدت زیادی از محکم شدن موقعیت من در فروشگاه نگذشته بود که آقای هراتی به دلیل وضع مالی مساعد خود تصمیم گرفت فعالیت خود را به حوزههای دیگر گسترش دهد. به همین منظور شرکتی به نام شرکت «ماشینهای فلاحتی» تاسیس و نمایندگی ماشینهای کشاورزی نظیر تراکتور و کمباین و نظایر آن را از شرکت انگلیس گرفت و همزمان موفق به اخذ نمایندگی بیامو از آلمان غربی آن زمان شد. بعد از تاسیس شرکت، آقای هراتی به دلیل شناختی که از توانمندیها و استعداد و به قول خودش صداقت و درستکاری من پیدا کرده بود، مرا از فروشگاه کارخانه درخشان یزد به شرکت ماشینهای فلاحتی منتقل و مسئولیت گشایش اعتبارات اسنادی امور گمرکی و ترخیص خودروها و ماشینآلات وارداتی از گمرک خرمشهر را به من واگذار کرد.
آوازه شهرت من به عنوان جوانی کاردان و پرتلاش که با خستگی میانهای ندارد در میان مدیران شرکتهایی که در آن زمان اعتبار بالایی داشت، پیچیده بود و همین مسئله باعث شد تا آقای صرافزاده، کارخانهدار ثروتمند یزدی و نماینده مردم یزد در مجلس شورای ملی وقت از آقای هراتی بخواهد تا من در شرکت جدید او فعالیت خود را آغاز کنم و آقای هراتی با بیمیلی تمام پذیرفت.
من که در دوران کاری خود به کلیه امور مالی، بانکی، گمرکی تسلط پیدا کرده بودم، بعد از مدت کوتاهی به سمت مدیرعامل یکی از شرکتهای آقای صرافزاده به نام شرکت «مه کشت» که کار آن واردات ماشینآلات کشاورزی بود، منصوب شدم. این شرکت علاوه بر واردات، فعالیتهای بزرگ ساختمانی نیز بر عهده داشت. پس از مدتی به دلایلی از شرکت «مه کشت» بیرون آمدم و در شرکت «آفتاب شرق» به سمت مدیر فروش تراکتورهای مسی فرگوسن انگلیس که نمایندگی فروش آن در ایران با آن شرکت بود منصوب و مشغول به کار شدم. در آن زمان هنوز از شغل معلمی استعفا نداده بودم و به صورت پاره وقت همچنان فعالیت میکردم. اما به دلیل مسائلی که پیش آمد مجبور شدم مدتی از کارم مرخصی بگیرم و بار دیگر معلمی را به عنوان شغل اصلی دنبال کنم. بعد از آن سمت خود را تغییر داده و تصمیم گرفتم به عنوان دفتردار با مدرسه همکاری کنم به این شیوه میتوانستم بار دیگر سرکار خود برگردم.
از آغاز دوباره کار من چیزی نگذشته بود که اتخاذ تصمیمات جدید دولت منجر به کسادی بازار کار شرکت آفتاب شرق شد. زمانی زیادی نگذشته بود که به پیشنهاد پسر عمویم سمت مدیر مالی سد سفید رود گیلان را پذیرفتم و با خانواده راهی شهری دیگری شدم. حوزه جغرافیایی مسئولیت من در آن سمت بسیار وسیع و گسترده بود. یعنی از گنبد کاووس در استان گلستان امروزی تا شهرستان آستارا و تمام حوزه آبریز دریای خزر با تمام ادارات و پرسنل آن حدود 4 هزار نفر میشدند، در حوزه مسئولیت من قرار داشت. مسئولیت سنگینی بود و روح پر کار و خستگی ناپذیر مرا تا حدودی ارضا میکرد.
تلاش شبانهروزی من، توجه مسئولان رده بالا را بیش از گذشته به سوی توانمندیهایم جلب کرد و مدت چهار سال یعنی تا سال 1348 در آن سمت در استان گیلان انجام وظیفه کردم. با پایان پروژه سد بار دیگر راهی تهران شدم. در بازگشت به تهران مجددا ارتباطم با تشکیلات شرکت ایران و غرب و صرافزاده برقرار شده و آنها به من توصیه کردند که یک شرکت صنایع غذایی تاسیس کنم. در آن زمان صنایع غذایی در ایران از محدوده تولید کمپوت و رب گوجه فرنگی و تولیدات فلهای دیگر مانند خیارشور و ترشی فراتر نمیرفت. من مقدمات تاسیس شرکتی که با شرکتهای گروه ماه همخوانی داشته باشد به نام «مهرام» را فراهم کردم و آن را به ثبت رساندم.
هنوز در تهران جاگیر نشده بودم که به علت متوقف شدن طرحهای عمرانی مشهد، به عنوان ذیحساب مخصوص و فوقالعاده طرحهای عمران عازم این شهر شدم. با به بهرهوری رسیدن طرحهای عمرانی دکتر پیرنا استاندار خراسان با ارائه انواع امتیازها قصد کرد مرا در مشهد ماندگار کند، اما من همچنان به سر حرف خود باقی ماندم. آمدم تهران و به دفتر مدیر کل سازمان برنامه بودجه رفتم و به او گفتم شش ماه مدت خدمت موقت من در مشهد تمام شده،کلیه طرحها را راهاندازی کرده و ماموریت خود را به وجه احسن انجام دادهام. به محض رسیدن به تهران با سفارش آقای دکتر شاه قلی وزیر بهداری به سمت ذیحساب آن وزارتخانه منصوب شدم.
در سال 1349 ضمن کار مقدمات عملی کردن طرح احداث کارخانه صنایع غذایی مهرام را آماده کردم. اولین دفتری که برای مهرام ایجاد شد در پاساژ سلامت واقع در خیابان سعدی جنوبی بود. در آن زمان هنوز فرهنگ مصرف محصولات غذایی کنسرو شده در کشور جا نیفتاده بود و مردم بیشتر به مصرف مواد غذایی علاقه داشتند. در آن زمان باجناقم با یک ایرانی دیگر بورسیه تحصیل در امریکا گرفته بودند و بعد از اتمام تحصیلاتشان در تمام دنیا کارآموزی کرده بودند. آنها بعد از بازگشت به ایران به من پیشنهاد کردند که یک کارخانه تولید سس راهاندازی کنم. آن زمان هنوز سس به سبد غذایی مردم راه پیدا نکرده بود و من برای اجرای پیشنهاد آنها تردید داشتم. عاقبت با اصرارشان تسلیم پیشنهاد شدم. به وزارت صنایع رفتم و مجوز احداث یک کارخانه تولید سس در شهر صنعتی البرز قزوین را گرفتم. بعد از مدتی کارهای وزارت بهداری را به ذیحساب دیگری تحویل دادم و با سمت معاون مالی و اداری و ذیحساب در دانشکده ورزش مشغول به کار شدم.
در سال 1351 در حالی که اولین محصولات تولیدی مهرام رفتهرفته جای خود را در میان مصرفکنندگان باز میکرد، با 30 سال خدمت که پول 5 سال آن را یکجا به حساب دولت ریختم، خود را از خدمات دولتی بازنشسته کردم. کارخانه مهرام را با 2 خط تولیدی یکی از انگلیس و یکی هم از آلمان به راه انداختیم و با واردات ماشین آلات مورد نیاز خود از آلمان دست به تولید محصولاتی زدیم که تا پیش از این در بازار مصرف داخلی وجود نداشت. شرکت مهران با یک میلیون تومان سرمایه به ثبت رسمی رسید و ما توانستیم از بانکها برای خرید ماشین آلات وام بگیریم و سس مایونز مهرام را با فرمولاسیون شرکت کرافت امریکا تولید و به بازار عرضه کنیم.
در شروع کار شرکت مهرام را برای تولید هفت نوع سس، یعنی سس مایونز، سس فرانسوی، سس هزار جزیره، سس ایتالیایی، سس ساندویچ و سس ماهی و کچاپ یا همان سس گوجه فرنگی برنامهریزی کرده بودیم. در این مرحله باید از حداکثر خلاقیت و ابتکار عمل استفاده میکردیم. تمام مراحل تولید محصولات مهرام مطابق با استاندارهای مورد قبول FDA (انجمن نظارت بر محصولات غذایی و دارویی امریکا) بود و قصد ما این بود که یک شرکت کاملا استریل تاسیس شود، به طوری که وقتی هم که ساعت کار تمام میشد، کارگران باید همان مسیر قبلی یعنی دوش گرفتن را طی میکردند با این تفاوت که این بار لباس کاری را که صبح بر تن کرده بودند در میآورند و داخل سطل شستوشو میانداختند تا فردا دوباره لباس کار تمیز و استریل بپوشند و وارد کارخانه شوند.
ظرفیت اسمی تولید کارخانه در آن زمان 2 تا 3 تن معادل 100 کارتن بود. حدود 13 کارگر هم در کارخانه مشغول به کار بودند، از آنجا که خط تولید کارخانه بسیار پیشرفته و خودکار بود نیاز زیادی به نیروی کار در خط تولید وجود نداشت. مغازهدارها به زحمت حاضر به خرید محصولات ما بودند و توزیعکنندگان به زحمت میتوانستند روزی چند کارتن محصول بفروشند. حق هم با مغازهدارها بود چون تقاضایی برای آن محصولات وجود نداشت و حتی خود مغازهداران هم با طرز استفاده از محصولات ما و اینکه با چه غذایی مصرف میشود آشنا نبودند و این عدم آشنایی با مصرف محصولات به مغازهداران سطح شهر محدود نمیشد. به همین جهت برای معرفی بیشتر محصولاتمان در نمایشگاههای بینالمللی داخل کشور شرکت میکردیم و درغرفه مهرام طرز استفاده از محصولات را به بازدیدکنندگان آموزش میدادیم. در غرفه، ظرفهای بزرگ پر از سالاد را میگذاشتیم که بازدیدکنندگان میتوانستند در ظروف کوچک برای خود سالاد بریزند و با ریختن یکی از سسها روی آن، طعم سسها را بچشند. مهمترین کاری که برای فروش محصولات باید انجام میدادیم، ایجاد اشتهای کاذب نسبت به محصولات در میان مردم بود، تا از آن طریق بتوانیم اشتهای واقعی را در ذائقه مردم نسبت به محصولات مهرام به وجود آوریم. رسیدن به آن هدف نیازمند یک سلسله تاکتیکهای روانی بود. یعنی باید کاری میکردیم که هم مغازهدارها و هم مصرفکنندگان نسبت به محصولات ما احساس نیاز کنند.
کامیون پخش ما پخش محصولات را از پیچشمیران شروع میکرد، پشت سر کامیون کسانی را که از قبل برای این کار آموزش داده و پول در اختیارشان گذاشته بودیم، به عنوان مشتری برای خرید محصولات مهران به همان مغازهها میفرستادیم. آنها میرفتند و هرکدام، نوعی از محصولات مهرام را خریداری میکردند، مغازهدار هم که میدید محصولات مهرام آن همه مشتری پیدا کرده، رفتهرفته برای خرید از ما میل بیشتری پیدا میکرد و خودش هم ناخودآگاه نزد مشتریان مغازه محصولات مهرام را تبلیغ میکرد، به این ترتیب فروش محصولات ما در مدت کوتاهی رونق گرفت.
علاوه بر آن، یک شاخه گل همراه با یک کارت تبریک سالروز تولد که از قبل آماده کرده و در اختیار یک پیک موتور سوار قرار داده بودیم، به مغازهداری که حتی خودش تاریخ تولدش را فراموش کرده بود هدیه میکردیم که این کار علاوه بر آنکه بسیار او را متعجب و حیرت زده میکرد محبت و علاقه قلبی او را نسبت به مهرام و محصولات مهرام بر میانگیخت و تحت تاثیر همین احساس هر روز تعداد بیشتری کارتنهای محصولات مهرام را برای مغازه خود سفارش میداد. علاوه بر آن بعضی از مغازهداران در همان روز دریافت شاخه گل و کارت تبریک تولد به دفتر مهرام زنگ میزدند و از کاری که کردهبودیم تشکر و قدردانی میکردند. به این ترتیب مهرام داشت قلههای پیروزی را یکی پس از دیگری فتح میکرد و به جلو میرفت.
با شروع انقلاب اسلامی و بسته شدن درهای مملکت به روی ورود کالای مشابه محصولات مهرام، تولید و فروش محصولات مهرام به سرعت پیشرفت کرد. بعد از آنکه از جا افتادن سسهای مهرام در بازار مصرف اطمینان حاصل کردیم. به فکر تولید محصولات دیگری افتادم که با پسند غذایی اکثر خانوارهای ایرانی متناسب باشد. محصولاتی مانند ترشی، انواع مرباجات، انواع چاشنیها، سرکه، آبمیوه، رب گوجهفرنگی، آب نارنج و زیتون یکی پس از دیگری با رعایت اصول کاملا بهداشتی وارد بازار شد. مثلا ما در مهرام برای اولین بار توانستم کنسرو زیتون تولید کنیم؛ با کمک کارشناسی که از اسپانیا آوردیم تلخی زیتون گرفته و به صورت یک محصول خوش طعم وارد بازار شد.
مهرام توانست طی 20 سال با نوع روابطی که میان مدیریت و کارکنان خود به وجود آورده بود، این احساس مسئولیت اجتماعی را در میان همه پرسنل برای تولید محصولات با کیفیت به وجود آورد و این احساسی است که هر کارآفرینی باید برای کسب موفقیت در کارکنان شرکت و کارخانه خود به وجود آورد. به نظر من نیروی کار مهمترین و اصلیترین سرمایه مهرام محسوب میشد و ما نه شعار که با شعور، اهمیت نیروی کار را عملا به اثبات رساندیم و کارکنان هم قصد و نیت ما را باور کردند. زمانی که من، مهرام را ترک کردم، گروه صنایع غذایی مهرام حدود 300 نفر نیروی کار در سطوح مختلف داشت و برای من نهایت خوشحالی و افتخار است که در آن زمان حدود 90 درصد کارکنان مهرام صاحب خانه شده بودند و از بابت مسکن دغدغهای نداشتند. ما در جیرفت، شیراز، شهر صنعتی قزوین و جاده بهشت زهرای(س) تهران چند کارخانه داشتیم که هر کدام محصولات خاصی را تولید میکرد و در زمان خداحافظی من با مهرام 36 نوع محصول مختلف در کارخانههای مهرام تولید میشد که هرکدام در نوع خود از مرغوبترین محصولات بود. خط تولید کارخانههای مهرام هم از نظر مشخصات فنی و تکنولوژی پیشرفته نظیر و مانندی نداشت و همین ویژگیها بود که سبب شد نام مهرام در صنایع غذایی ایران به یک برند پر آوازه تبدیل شود.
-
۰۱ مهر ۹۸ ، ۲۳:۰۰ شرکتهای بزرگ ایران ۰ نظر
«علی اکبر رفوگران» کسی است که نام خودکار را برای این نوشت افزار گذاشت؛ نامی که به گفته خودش، اسم مناسبی برای این وسیله نوشتنی نیست! او به گردن تمام ما حق دارد و باید به احترامش کلاه مان را از سربرداریم و درود بفرستیم به همه تلاش هایی که در این سال ها انجام داده است. او نام بزرگی است، این مرد بزرگ افتخار داد و اجازه داد داستان زندگی پربارش را برای شما خوانندگان زندگی ایده آل نقل کنیم.
اولین نوآوری
اوایل سال ۱۳۳۰ در حالی که ازدواج کرده بودم و تازه تشکیل زندگی داده بودم، پیش پدرم شاگردی می کردم. پدرم یک محموله بزرگ مداد ژاپنی خریده بود. آن زمان اجناس ژاپنی کیفیت خوبی نداشتند و پرطرفدار نبودند. همان موقع فکر کردم چه کار کنم این مدادها به فروش برسند تا هم پدرم از دست آنها خلاص شود هم خودم بتوانم پولی به دست بیاورم و جلوی پدر و همسرم خودی نشان بدهم. دیدم می توان کاری کرد که این مدادها بچه پسند شوند.
غروب آن روز به کارگاه یک جوان ارمنی که قالب ساز بود رفتم و از او خواستم قالب کله عصا بسازد که وقتی روی مداد قرار می گیرد، مداد به شکل یک عصای کوچک در بیاید و قالب کوچکی هم بسازد که به وسیله آن، ۲ مداد روی هم سوار شوند. او ایده ام را به خوبی اجرا کرد و مداد در واقع عصایی به طول ۲ مداد با منگوله ای در قسمت بالا خیلی زیبا و بچه پسند شد و مطمئن شدم که با سود فروش آنها، می توانم سرمایه خوبی دست و پا کنم. فردا صبح نزد پدرم رفتم و همه مدادها را خریدم. فکر کرد دیوانه شده ام، ولی با اصرار من، مدادها را فروخت و من هم تغییراتی که در نظرم بود روی مدادها اجرا کردم و در طول چند روز، همه مدادها را فروختم و پول خوبی به دست آوردم. بعد از آن، تصمیم گرفتم تجارت کنم و چون پدرم به اصطلاح بنکداری می کرد و به تجارت خارجی رضایت نمی داد، از او جدا شدم و در بازار بین الحرمین پاساژ مهتاش، یک مغازه خریدم و شروع به کار کردم.تا اینها را نفروختی، مغازه نیا
ابتکار، ابتکار، ابتکار
وقتی از پدرم جدا شدم، سرمایه کمی داشتم که برای کارهای بزرگ کفایت نمی کرد. جنگ جهانی تازه تمام شده بود و آلمان از ویرانه ای بلند شده بود و کارخانه ها یکی یکی شروع به کار کرده بودند. من مکاتباتم را با آنها آغاز کردم و هر روز کاتالوگ ها و نمونه های مختلفی به دستم می رسید و حسرت می خوردم که چرا نمی توانم روی آنها کار کنم تا این که کاتالوگ یک عکس برگردان به دستم رسید ، همان موقع یک طرح جالب به ذهنم رسید؛
پیش یک استاد خطاط رفتم و جمله «فا الله خیروحافظا و هو ارحم الراحمین» را دادم به خط زیبا بنویسد، ۲ تا طاووس هم از کتاب بریدم و کنارش گذاشتم و آن را داخل پاکت گذاشتم و یک نامه هم ضمیمه اش کردم که ۱۰ هزار عدد از این طرح برایم چاپ کنید. فرستادم رفت و تا یک ماه خبری نشد. ماجرا را به کلی فراموش کرده بودم و مشغول کارهای خودم بودم تا این که یک کارتن از آلمان به دستم رسید. وقتی آن را باز کردم، طرحم را به صورت عکس برگردان چاپ کرده بودند.
به شاگردم هزارتا از این عکس برگردان ها را دادم و گفتم تا اینها را نفروختی، مغازه نیا، اگر یک ماه هم طول کشید، اشکالی ندارد. شما مرخصی تا اینها را بفروشی. چند ساعت بعد برگشت و گفت همه را فروختم! من قیمت هر برچسب را ۵ ریال گذاشته بودم و در عرض چند روز همه را فروختیم تا این که یک بسته دیگر رسید. همین طور هفته به هفته یک بسته ۱۰ هزار تایی می رسید و ما کلی تعجب کرده بودیم! تقریبا با آخرین بسته ها یک نامه هم از آن شرکت آلمانی به دستمان رسید که گفته بود چون قیمت ۱۰ هزار تا از این برچسب ها با ۲۰۰ هزار تای آنها یکی بود، برایتان ۲۰۰ هزار تا چاپ کردیم و شما پول ۱۰ هزار تا را بدهید. با این وجود شرایط جوری بود که به صورت باور نکردنی سود کردیم، چون ما به ازای هر ۱۰ برچسب باید یک ریال به شرکت می دادیم و اگر این نامه همان روزهای اول به دستمان می رسید، قطعا قیمت را خیلی پایین تر می گذاشتم.
وقتی به ایران برگشتیم، شرکتی تشکیل دادیم به نام شرکت صنعتی «قلم خودکار»، به این ترتیب که پدرم ۴۳درصد، برادر بزرگم (حاج عباس)، ۳۳درصد و من ۳۳ درصد سهام داشتیم
از خودنویس به خودکار
من قبل از این که به فکر تولید خودکار باشم، چون هنوز خودنویس وسیله رایج نوشتن بود، درصدد تولید خودنویس در ایران برآمدم. ساخت خودنویس با همه سادگی ظاهری اش، تجربه کافی و آشنایی به تکنیک پیچیده تولید آن را طلب می کند که آن موقع بدون کمک خارجی ها، دستیابی به آن محال بود. من نمایندگی یک خودنویس را داشتم به نام «لوکسور» که کارخانه اش در هایدلبرگ آلمان بود. به آنجا رفتم و با رئیس کارخانه لوکسور ملاقات کردم. وقتی قصد خود م برای تولید خودنویس با مشارکت او در ایران را گفتم، هیکل درشت اش را از روی صندلی بلند کرد و قلمی را که در دست داشت به شدت روی زمین کوبید و گفت، شما کشورهایی که مواد اولیه دارید، اگر بخواهید تولید کننده هم باشید، پس ما چه باید بکنیم؟ بعد از آن هم دیگر به نامه های من پاسخ نداد و من را از نمایندگی خلع کرد.
برچسب ها غوغا کرد
با این طرح و طرح دعای «وان یکاد» و چند طرح دیگر، کارمان به شدت رونق گرفت و طوری شد که فرصت نمی کردیم حتی مشتری را جواب بدهیم و تا بازاری ها بفهمند که این برچسب ها چیست و از کجا می آید توانستم سرمایه خوبی به دست بیاورم. بعد از مدتی پدرم موافقت کرد تا دوباره با هم کار کنیم و کار تجارت و واردات را به کارش اضافه کنیم و من و پدر و برادربزرگم شرکتی تاسیس کردیم و کالاهای مختلفی در آن تولید و وارد کردیم.اجازه تولید خودکار را گرفتم
در پاریس به کمک آقای لوک به دیدار آقای بیک، موسس و رئیس کارخانه بیک رفتم. بدون مقدمه گفت: آقای رفوگران چه کاری می توانم برای تان بکنم؟ من که از قبل برای این لحظه خودم را آماده کرده بودم و یک کیف پر از پول که چشم هر کسی را خیره می کرد با خود برده بودم را باز کردم و به او گفتم: « آقای بیک، یک ماشین تزریق پلاستیک از آنها که اضافه دارید به اضافه یک قالب خودکار دسته دوم به من بفروشید و پولش را همین الان بردارید، من می برم تهران اگر توانستم تولید را به سطحی برسانم که مورد رضایت شما باشد، اجازه تولید خودکار بیک در ایران را به من بدهید، اگر نتوانستم ماشین تزریق را نگه می دارم و قالب را به شما برمی گردانم تا سر فرصت به هر کس خواستید بفروشید و بعدا پولش را به من بدهید.»آقای بیک که چشمش به اسکناس ها افتاده بود و مطمئن بودم نمی تواند دل از آنها بکند، لبخندی زد و گفت این پشتکار را به شما تبریک می گویم.
بعد از پیروزی انقلاب طی اتفاقاتی وداع تلخی با خودکار بیک و کارخانه ای که خودم سنگ بنایش را گذاشته بودم داشتم و الان حس پدری را که فرزندش را از دست داده باشد دارم. آن روزها خودکار بیک حرف اول را در ایران می زد؛ اما حالا خودکارهای چینی جای یک تولید ملی را گرفته اند و کارخانه بیک با تولید کمی مشغول فعالیت است.
حجره ای که خرج ما را نمی داد
حجره پدرم فقط ۱۲ متر بود و واقعا گنجایش ۳ نفر را نداشت، هرچند با اضافه کردن واردات و ثبت نمایندگی بیک به بیشتر شدن درآمد کمک کرده بودم؛ اما روح بلندپروازانه من و کارخانه فعال بیک من را به فکر تولید خودکار در ایران انداخت. پدرم را متقاعد کردم به فرانسه برویم و از بیک بخواهیم که اجازه تولید خودکار بیک را در ایران به ما بدهد، ابتدا او راضی نمی شد؛ اما وقتی اصرار من را دید بالاخره با اکراه رضایت داد در یک سفر طولانی و مخاطره انگیز از راه عراق، اردن، سوریه و لبنان، ایتالیا و آلمان به فرانسه رسیدیم که خود سفرمان یک دنیا خاطره و داستان دارد که همه آنها را کتاب خاطراتم آورده ام.
به آقای بیک گفتم
« آقای بیک، یک ماشین تزریق پلاستیک از آنها که اضافه دارید به اضافه یک قالب خودکار دسته دوم به من بفروشید و پولش را همین الان بردارید، من می برم تهران اگر توانستم تولید را به سطحی برسانم که مورد رضایت شما باشد، اجازه تولید خودکار بیک در ایران را به من بدهید، اگر نتوانستم ماشین تزریق را نگه می دارم و قالب را به شما برمی گردانم تا سر فرصت به هر کس خواستید بفروشید و بعدا پولش را به من بدهید.» آقای بیک که چشمش به اسکناس ها افتاده بود و مطمئن بودم نمی تواند دل از آنها بکند، لبخندی زد و گفت این پشتکار را به شما تبریک می گویم.
خودکار، خودکار شد
زمانی که هنوز قلم، سرقلم، مداد و خودنویس ابزار نوشتن بودند و کسی خودکار را نمی شناخت یک روز دلالی نمونه ای را برای فروش به حجره پدرم آورد که همان خودکار بیک بود. نمونه را به پدرم نشان داد، پدرم گفت چطور کار می کند؟ جوهر را چطور توی آن می ریزند؟ و من هم که می دانستم این نوشت افزار چیست، گفتم خودکار است و نیازی به ریختن جوهر در آن ندارد.
جالب است که از آن به بعد نام خودکار روی آن باقی ماند با این که اصلا اسم جالبی برای آن نیست و می توانست اسم دیگری داشته باشد. نماینده خودکار بیک فردی به نام کلیمیان بود و ما از او خودکارهای بیک فرانسوی را می خریدیم و پخش می کردیم. ۳ سال بود که خودکار به ایران آمده بود و کمتر طرفدارداشت، در کل این سال ها ۵۰۰ هزار تا از آن هم فروش نرفته بود. همان روزها رئیس صادرات بیک فرانسه به ایران آمده بود. پسرکلیمیان از من خواست به واسطه آشنایی ام با زبان خارجی او را در بازار بچرخانم. این آقا که اسمش لوک بود، حین گردش در بازار به من گفت چطور می توانیم کاری کنیم که فروش خودکار بیک در ایران بالا برود؟
به او گفتم نوشته ای از آقای کلیمیان بگیرید که حداقل تا ۱۰ سال این کالا را به کسی جز ما نفروشد من قول می دهم امسال فروش آن را به ۲ میلیون برسانم. او گفت کلیمیان به شما چند می فروشد؟ گفتم ۸ریال گفت عجب دلال گران قیمتی و دیگر چیزی نگفت.
وقتی به پاریس برگشت از نماینده تبلیغات «شرکت آگهی زیبا» با تلگراف وضع اعتباری ما را سوال کرد وضع اعتباری ما را سوال کرد و جوابی را که دریافت کرد این بود که ما حاضریم برای آنها چک سفید امضا بدهیم.
این بود که آقای لوک تلگرافی فرستاد و گفت از این به بعد نماینده خودکار بیک در ایران شما هستید و باید مستقیما سفارش های خود را به ما بدهید. وقتی پدرم از ماجرا باخبر شد، نه تنها خوشحال نشد، بلکه برافروخته شد و گفت من این کار را نمی کنم. به او گفتم بیک فرانسه تصمیم خودش را گرفته و اگر ما قبول نکنیم، به کس دیگری می دهد. پدرم در صورتی رضایت داد ما نماینده بیک شویم که با توافق کلیمیان مبلغ ۱۰۰هزار تومان به آنها بدهیم که پول هنگفتی بود و اینطور بود که ما نماینده بیک در ایران شدیم.
شرکت قلم خودکار
وقتی به ایران برگشتیم، شرکتی تشکیل دادیم به نام شرکت صنعتی «قلم خودکار»، به این ترتیب که پدرم ۳۴درصد، برادر بزرگم (حاج عباس)، ۳۳درصد و من ۳۳ درصد سهام داشتیم. با خرید یک قطعه زمین در تهران نو با سرعت ساخت کارخانه را شروع کردیم و وقتی ماشین ها به تهران رسید، همه چیز آماده بود. ۳ ماه طول کشید تا اولین محصول به دست آمد. در آن روزگار افراد تحصیل کرده فنی بسیار کم بودند. دستگاه تزریق پلاستیک که امروزه از ساده ترین دستگاه هاست، برای ما آن روزها غولی بود. به هر حال به هر زحمتی بود، یک شاخه از تولیدات خود را به فرانسه فرستادیم و جالب این که تلگراف آمد آقای بیک گفته اند از رفوگران بپرسید چه کار کرده که چنین محصول خوبی تولید کرده است و چه موادی مصرف کرده اند که خودکار به این با کیفیتی ساخته اند و این تلگراف شادی بخش به منز له جواز کار ما محسوب می شد و از این جا به بعد را دیگر همه می دانند که چطور خودکار بیک همدم همه ایرانیان شد و ما میلیون ها خودکار تولید کردیم.
کارخانه مدادسازی
پس از چند سال که من مشغول تولید خودکار بودم توسط شخصی پیشنهاد خرید کارخانه مداد به من شد. این کارخانه مدادسازی را شخصی به نام «فرمانفرمائیان» برای دامادش وارد ایران کرده بود؛ ولی او نتوانسته بود کارخانه را بچرخاند و کارخانه بلااستفاده مانده و متروکه شده بود. من این کارخانه را به تنهایی و این بار بدون کمک پدر و برادرم خریدم و چون آن زمان مداد سوسمارنشان از کارخانه «فابرکاستل» آلمان به ایران وارد می شد و بسیار رواج داشت، من به فکر تولید آن در ایران افتادم. این بار به آلمان رفتم و طی یک مرحله دشوار با راضی کردن روسای فابرکاستل آلمان که آن هم شرح اش بسیار مفصل است، امتیاز ساخت آن را گرفتم. مداد سوسمار را با همان کیفیت مداد ساخت آلمان در ایران تولید کردم و این مداد هم سال ها حرف اول را در بازار می زد و مثل خودکار بیک در همه ایران شهرت خوبی داشت تا این که بعد از پیروزی انقلاب آن را به برادرزاده ام واگذار کردم.
عطر باکیفیت جهانی در ایران تولید می کنیم
وداع تلخ با خودکار بیک
بعد از انقلاب طی اتفاقاتی وداع تلخی با خودکار بیک و کارخانه ای که خودم سنگ بنایش را گذاشته بودم داشتم و الان حس پدری را که فرزندش را از دست داده باشد دارم. آن روزها خودکار بیک حرف اول را در ایران می زد؛ اما حالا خودکارهای چینی جای یک تولید ملی را گرفته اند.
عطر بیک به جای خودکار
سال ۱۳۷۵ کارخانه عطر بیک را از فرانسه خریداری کردم. علت اصرار من برای تهیه عطر در ایران، این بود که اولا مخارج گمرکی واردات عطر به ایران زیاد است و تولید آن در ایران قیمت را پایین می آورد دوم این که کشور ما جمعیت جوان زیادی دارد که شاید همه آنها قدرت خرید عطرهای گران قیمت خارجی را نداشته باشند و من می دانستم می توانم همان عطر را با کیفیت عطرهای گران قیمت خارجی اما با قیمت بسیار کمتر در ایران تولید کنم. همه وقتی فهمیدند می خواهم تولید عطر را در ایران آغاز کنم، تعجب کردند و معتقد بودند نمی شود چنین چیزی در ایران تهیه کرد، حتی آقای بیک هم فکر می کرد این کار در ایران موفق نمی شود؛ اما من با کمک خواهرزاده ام آقای «مهندس کاتوزیان» موافقت بیک را جلب کردیم تا عطر بیک را در ایران تولید کنیم که این کار هم با موفقیت انجام شد.
حالا ما یک عطر باکیفیت جهانی در ایران تولید می کنیم که جز با همکاری و مدیریت آقای کاتوزیان میسر نمی شد. کارخانه عطر بیک قرار بود به سنگاپور یا مالزی برود، ولی ما نه تنها از رفتن آن به کشور دیگر جلوگیری کردیم، بلکه باعث شدیم این عطر به ایران بیاید و برای مردم خودمان تولید کار شود و آنها با قیمت بسیار کمتری، یک عطر خوب داشته باشند.
درباره من
طبقه بندی موضوعی
- بزرگان ایران امروز (۱۲)
- بزرگان امروزجهان (۵)
- بزرگان ایران دیروز (۴)
- شرکتهای بزرگ دنیا (۴)
- نکته ها و قصه ها (۳۸)
- پیروزی و امید (۳)
- شرکتهای بزرگ ایران (۷)
- داستان عارفان دیروز و امروز (۳)
- موزه های خاص ایران (۶)
- خیرین بزرگ ایرانی (۱)
آخرين عناوين
آرشيو
- آبان ۱۳۹۸ (۲)
- مهر ۱۳۹۸ (۶۲)
- شهریور ۱۳۹۸ (۲۲)